سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی(ع)مولای بر حق و سردمدار ولایت محمدی

کان عمنا العباس نافذ البصیرة سلب الایمان و أبلی بلاء حسنا و جاهد مع أبی عبدالله و مضی شهیدا
از عنایات خدا در حق حضرت عباس همین بلاء حسن است .
در قرآن کریم یک مرتبه از بلاء حسن نام برده شده است که عالیترینش نصیب حضرت اباالفضل شده است .
ایمان و بلا مثل دو کفه ترازو برای مؤمن هستند که هر چه ایمان بیشتر شود بلا هم زیاد می شود  ، مهمترین کاری که بلا برای مؤمنین انجام می دهد شوق لقا را در انسان زیاد می کند ، پیامبر فرمودند  جبرییل بر من نازل شد و فرمودند که خدای متعال به دنیا امر فرموده که مؤمنین را دچار سختی و ضیق کند تا لقای من را دوست داشته باشند . چون دنیا زندان مؤمن است و خدا دوست ندارد در زندان بمانید و خدا می خواهد میل بیرون رفتن از این دنیا را در شما زیاد کند و این برای همه انبیا هم بوده است که عده زیادی از آنها به وسیله گرسنگی و تشنگی و عده ای هم به وسیله مقتول واقع شدن ، بعضی از انبیا فقط یک شب پیامبر بودند و شب آمدند امت خود را جمع کردند و انذار دادند و صبح از دنیا رفتند .
 بلا با مصیبت متفاوت است ، مصیبت باعث اذیت درون می شود ولی بلا یک شیرینی خاصی دارد و مؤمن کیف میکند که از طرف محبوب برایش بلا می آید .
مصیبت بیشتر برای کفار است و گاهی هم در ظاهر برای مؤمنین به وجود می آید ولی در باطن همان بلا است . و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و ... الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون . پیامبر اکرم فرمودند هر کدام از شما درجه ای در نزد خدا دارید که به این درجه نمی رسید مگر با مبتلا شدن به بلای جسمی و یا با بلا در مال . بهترین نوع بلا همان بلای حضرت ابراهیم است . و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهنّ . بلای محبت همان بلای عظیم است .
خدای متعال به حضرت عباس بلا نداد بلکه بلا حسن داده است . مبتلا به بلا شدن انسان به بلا به خاطر این نسیت که خدا که علام الغیوب است بخواهد ما را بشناسد بلکه طبق قرآن این ابتلا یکی به خاطر افزایش صبر در انسان است و با افزایش صبر به ما جزا بدهد ، یا بلا برای شاکر شدن ما می دهند که نسبت به نعمات شکر بورزیم تا خدا آنها را زیاد کند .
کنه بلا بازدرندگی نفس است چرا که در وجود همه ما یک فرعون است که این بلا این فرعون و تکبر را از بین میبرد ، همین که اشک جاری می شود فرعون ها دارند له می شوند . بلا برای از بین بردن ادعا در وجود انسان است . حال چرا از طرفی گفته اند با دعا و صدقه دفع بلا کنید ؟ چون دیگه هدف این بلا همان دعا کردن است و برگشتن به سوی خدا .
«این بلای دوست تطهیر شماست         علم او بالای تدبیر شماست  »

. یا اینکه

 «  خلق را با تو بد خو کنند         تا تو را رو سوی آن جانب کنند  »

 . اگر با کمی عشق بخواهیم بلا را برای شما معنی کنم این است که وقتی انسان به بلا مبتلا می شود یعنی این که خدای متعال سلام رسانده گفته تشریف بیاورید با شما کار دارم . بیایید یک کمی با هم صحبت کنید .
بلا برای کافر ادب شدن است و برای مؤمن امتحان است . وقتی صبر برای مؤمن در دنیای دیگر حقیقتش روشن شد مؤمن میگوید کاش در دنیا گوشتم را با مقراض تکه تکه می کردند .
بعد فرمود و للانبیاء درجة برای انبیا بلا درجه است خدا چرا حضرت ابراهیم را به ذبح اسماعیل مبتلا کرد ؟ چون می خواست او را از نبی به رسول و از رسول به خلیل و از خلیل بودن به امام بودن برساند . حالا آیا برای امام حسین هم بلا درجه است ؟ نه بلکه البلا للاولیاء کرامة یعنی بلا برای اولیا کرامت است ، یعنی درجه سر جایش و یک کرامت برای ولی خواهد بود . بنا به نقل سید بن طاووس گفته می شود که در روز عاشورا سید الشهدا ملهم شدند که ما عهد ازل را از دوش تو برداشتیم و شما برگرد برو به مدینه ، اما حضرت فرمودند ما بر سر عهد خود هستیم .
لذا باید خوشحال باشیم که اطراف ما را بلا گرفته است .
امیر المؤمنین یک رفیق داشتند یک وقتی آمدند به خانه حضرت ، آمد در خانه حضرت بلند بشه سرش خورد به دیوار و سرش شکست ، حضرت فرمودند تو همیشه موقع بلند شدن بسم الله می گفتی اما این بار ترک کردی ، این یک پیام است از دوست که چرا رابطه را قطع می کنی ؟
بلا غرور انداز است و فیتیله الوهیت را کم می کنه مگر ما خودمون زودتر دست به کار بشیم و اینها را کنار بزنیم .
در سوره انفال می فرماید : من اینها را کشتم و من تیر اندازی کردم هنگامی که شما تیر میزدید ... ودر آخر می گوید و لیبلی المؤمنین منه بلاء حسنیً ، یعنی خدا قصدش از این مقاتله این بود که مؤمنین دچار بلاء حسن بشوند .
بلا حسن مبتلا شدن به جهاد با ابی عبد الله است . یعنی ما اباالفضل علیه السلام را بیچاره حسین کردیم .
حضرت عباس نهایت کوشش خود را کردند ، جاهد مع ابی عبد الله ، این کلمه مع هم یک دنیا حرف در بر دارد . یعنی با حسینی که پیامبر فرمود وقتی حسین پیش من می آید من به رقص در می آیم _ این رقص را علامه طباطبایی در مورد شرکت استاد مطهری در جلسات خودش هم بیان می کند و می فرمودند که من به رقص در می آمدم و به معنی شادی بسیار در درون است نه نعوذ بالله رقص ظاهری _ حسینی که پیامبر _ تجلی اعظم  _ سید الشهدا را روی دوش می گرفتند و می گفتند نعم الراکب و نعم المرکوب ، با این حسینی معیت داشته اند .
سید الشهدا در عاشورا بازو بند به دست عباس بستند و گفتند تا اجازه ندادم جنگ نکن ، شما مراقب خیمه من باشید ، گاهی هم سید الشهدا اجازه کمک به دیگر اصحاب را می دادند که اباالفضل به کمک آنها بروند . تا وقتی که همه اصحاب و بنی هاشم شهید شدند مگر حضرت عباس و سید الشهدا اینجا معنی جمله امام صادق معنی میشود که جاهد مع ... حضرت در این لحظات هر جا سید الشهدا می رفتند در جلوی ایشان برای بلا گردانی حرکت می کردند .

 این مقام معیت در قرآن است که فقط به کسانی داده می شود که من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و ...   .
 نعمت دیگر این همراهی مضی شهیدا است . حضرت عباس  قطعا از حمزه سید الشهدا و جعفر طیار مقامی بالاتر دارند .
فرمود همه شهدا در فردای قیامت به مقام اباالفضل غبطه می خورند .
حضرت صادق فرمودند اگر ما اسرار کربلا را بیان کنیم شما حج را ترک می کردید . یکی از اولیا می فرمود بچه های خود را به کربلا ببرید تا نور امام حسین به دل این کودک بتابد چرا که این نور فطرت را بیدار میکند و کودک تا آخر عمر بیمه می شود و به راه خواهد بود .

 

   سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار

 

حسن ختام بحث برای شما دانلود مداحی زیبا از حاج مجمود کریمی
 علمدار رشید حرم عشق        حجم : 780  کیلو بایت             مدت : 5 دقیقه

 


[ چهارشنبه 88/1/19 ] [ 3:57 صبح ] [ یزدان ]

مرحوم حضرت آقای قاضی رحمةالله علیه 14سال در آستانه آقا اباالفضل نشست گریه کرد و دعا کرد تا بهش هبه شد ، بزرگوار دیگری 12سال درخواست داشت در کربلای معلی تا یک دفعه حضرت سیدالشهدا سرازیر کردند و ریختند تو سینه ،شما منقطع شدید از غیر خدا ولی باید کمال انقطاع پیدا کنید ، شما تا گفتید با غیر خدا ندارم همین که گفتید من کاری ندارم ،هنوز از این کلمه من جدا نشدید ،این دیگه از قدرت من و شما خارج است و باید اعطا بشود ، ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا ،بچه هایی هم که شما دارید هبه است یهب لمن یشآء ذکورا ،یهب لمن یشآءاناثا. خدا بسیار هبه کننده است.
این که گفته شده دنیا شب است ،شب یعنی جهل وقیامت روز است روز یعنی علم. روز یعنی دیدن .مردم ما خوب شنیدن و خوب گفتن و نوشتن را یاد گرفته اند ولی خوب دیدن را خوب یاد نگرفته اند. ما اهل نظریم ولی اهل رؤیت نیستیم.
ابابکر هر روز پیامبر را میدید ولی حضرت را رؤیت نکرد، من رآنی فقد رأی الحق ،بصر داشت ولی رؤیت نداشت.
روایات داریم که امام زمان در جلسات وخانه های شیعیانش می روند ولی یا ما نمی بینیم یا نمی شناسیم ،حتی فرمودند در خانه های آنها هم میروم سر سفره های آنها هم می نشینم با آنها غذا هم می خورم ،در دعا ندبه داریم که متی ترانا و نراک ،دو طرف هم را بشناسیم این با نورانیت حاصل میشود ،چون رؤیت خیلی بزرگ است به ما گفته اند سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی الانفس ما به شما نشان می دهیم ،آیات اهل بیت هستند اول در بیرون وبعد در درون شما به شما نشان میدهیم.لذا خیلی ها مثل ابابکر پیامبر را ندیدند ولی سلمان پیامبر را دید،سلمان امیرالمؤمنین را رؤیت کرد چرا؟چون سلمان مرده بود ، من یمت یرنی ،هر کس بمیرد مرا رؤیت می کند، در حدیث صحیح داریم خدا برای هر کسی دو چشم در دل هر کس قرار داده است هر کس عبد شد و خدا طبق روایت برایش اراده خیر کند دو چشم دلش باز میشود ، الآن جلو دو چشم را نفس گرفته الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب ، اگر این برود کنار و دو چشم دل باز بشه ُحقایق را خواهیم دید .
اگر این دو چشم دل باز بشه اول دیدن آقا اباالفضل است در خواب چرا ما راحت امامان را می بنیم در حدیث صحیح داریم من رآنی فی المنام فقد رآنی والشّیطان لا یتمثل بی ،هر کس من را در خواب ببیند من را دیده است ،دنباله حدیث داریم هر کس مؤمنین از ما هم را ببیند درست دیده است ، شیطان به مؤمنین هم نمیتواند تمثل پیدا کند ،چرا در خواب راحت امام حسین را می بینیم ، چون النوم أخ الموت ، در خواب حجابهای نفس ضخیم رقیق می شود لذا راحت می بینیم ، تو بیداری قشنگ بروید کنار به راحتی می بینیم .
اباالفضل علیه السلام دید ولی نه این چهره ظاهری نمونه اش را بگویم، شب عاشورا _ حالا یا یک شب دیگر بعضی گفته اند شب عاشورا _جناب شهربانو سلام الله علیها همسر سیدالشهدا _ این بانو خیلی عزیز است دلیلش هم این است که وجود ایشان شده ظرفی تا وجود مبارک زین العابدین را تحویل بدهد _ سید الشهدا نشسته بودند خیلی هم بانو را دوست داشتند هیچ وقت هم به ایشان اعتراضی نکردند ، حتی یک روز امام وارد منزل شدند شهربانو هم چون ایرانی بودند سلیقه اتاق درست کردنشان هم خیلی قشنگ بود و اتاق را خیلی تر و تمیز کرده بود ، یکی از اصحاب وارد شد فضولی کرد گفت یابن رسول الله شایسته نیست اتاق شما اینقدر قشنگ باشد ، حضرت فرمودند همسرم اینگونه تزیین کرده ، فعلشان را تایید کردند چون رسول خدا فرمودند زنان سید خانه هستند و شما سید خانواده ، بگذارید زنان در خانه راحت باشند هر جوری می خواهند خانه را بچینند _ المرئة سید لبیتها و الرجل سید لأهلها _ . شهر بانو چیزی اضافه نکرده بود فقط تجمل کرده بود ، تجمّل هم از اون کلماتی است که بهش ظلم شده ، در اسلام اسراف بد است، تبذیر بد است ، تجمّل خوب است . ان الله جمیل و یحب الجمال .
این شهربانو گفت آقا جان : من ءایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا آیا درست است ؟ حضرت فرمودند بله . بعد گفتند من همسر شما هستم پس من مِن انفسکم هستم . حضرت فرمودند خوب ، بانو فرمودند : آقا جان شما کی هستید ؟ معلوم بود بویی به مشام شهربانو رسیده بود، گفت آقا جان خودتون را به من نشان دهید ؟ حضرت فرمودند تو تحمل دیدن من را نداری. حضرت را که دارند می بینند پس کجا را می گوید به من نشان بدهید . آن حقیقت ولایت الهیه که الآن تنزل پیدا کرده در میان خلق  دارد راه میرود آن حقیقت . شما اگر به خدمت امام هم برسید وجود مبارکشان تنزل پیدا کرده است ، تنزل الملائکه و الروح فیها بإذن ربهم من کل امر ، تنزیل داده خدا وجود مبارک امام را . خود حضرت امیرمی فرمایند آنقدر من را پایین آوردند که می گویند علی و معاویه ، که این جمله هم عظمت و هم مصیبت خوابیده است ، معاویه هم این را برای خود عظمت می دانست و میگفت برای من همین بس که من مقابل کسی مثل علی هستم و می گویند علی و معاویه .
خلاصه گفتند آقا جان خودت را به من نشان دهید . تا اینکه حضرت فرمودند تحمل نداری ،ماشاءالله به این زن گفت اگر من تحمل ندارم شما قدرت این را دارید که به من طاقت بدهید _ در درخواست ملح باشید خدا دوست دارد الحاح الملحین کسانی که همش اصرار می کنند ، روز عاشورا همش بگویید عباس خودت را به ما نشان بده _ تا این را گفت حضرت باز یک پارچه روی سر مبارک انداختند و از زیر پارچه یک نگاهی به شهربانو انداختند داریم که شهربانو یک صیحه ای زدند و از هوش رفت ، حضرت آبی زدند به صورتشان به هوش آوردندش ، بعد گفتند نگفتم تو طاقتش را نداری .
این نور می خواهد تا بتوانیم وجودشان را بشناسیم ، فإذا عرفنی باالنورانیه ، هر وقت مرا به نور شناختید آنگاه می شوید عارفا مستبصرا .
یک مثال کوچک بزنم : در عکاسی که می روید اول دوربین نور می اندازد و فلش میزند بعدا عکس می گیرد ، یا برای این که دندانها را عکس بگیرند تا ببینند عصبش خراب شده یا نه شما را می برند زیر یک دستگاه ، دور تا دور سرتان را با اشعه عکس میگیرند ، این اشعه از سر و پوست رد میشه و فضای دندان را روشن میکنه تا روشن شد اون عکسش را می گیرد ، چی میاد؟ نور . ما باید یه نور بیاد بعد ما نگاه کنیم .
اون لحظه ای که نور آمد و شما شناختید قرآن کریم بهش میگوید ساعة ، لحظه دیدن مطلوب را می گویند ساعة . لعل الساعة قریب . همه شما هم می بینید همه شما جمال امامان را می بینید ، کی؟ موقع مردن ، موقع احتضار ، حتی کفار هم برای اتمام حجت می بینند اذا شیعه خدا بهش فهم داده درخواست داره جلو بیاندازد و زود تر ببیند، دارد می آید و در راه است .
ساقی خم خانه کربلا آقا اباالفضل است ،ما الآن همگی تشنه هستیم ، فعلمون و صفاتمون آب خورده ولی قلبمون آب نخورده است ، آب چیست خود امام مان آب است _ إن أصبح ماءکم غورا _ و تا امام مان را نبینیم آرام نمی شویم ، و تا امام را دیدیم دیگه غیر امام برای ما هیچ معنایی ندارد .
خدا رحمت کند خواجه شیرازی را :
               از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید  

 

                                                                     ایمن از شر فتنه آخر الزمان شدم
تا امام زمان را ندیدیم روزه داریم و وقتی آقا را دیدیم افطار شروع شده ، عید فطر شیعه وقتی است که امام زمان را ببینیم .
خدا را شکر که فعلا ندیده خریدیم _ البته همه در ازل دیده بودیم آنجا همدیگر را ملاقات کردیم ولی این ور ندیدیم _ یا بهتر بگیم همه ما را خریدند و در راه خدا آزاد کردند ، خدا به همه ما مثل حاج عبد الزهرا که به رؤیت رسیده بود به ما هم هبه کند ،سمٌی الشیعه لأنهم خلقوا من شعاع نورنا . 
تا حالا ما از جمال آقا اباالفضل حرف زدیم ولی از جلال ایشان هم حرف خواهیم زد .جلال حیدری در وجود آقا اباالفضل بوده است . گفتم چرا اگر این روح حیدری بوده چرا در کربلا محافظت نکرد از برادرشون سید الشهدا ، گفت مگر خبر ندارید امام صادق فرمودند : جد ما سید الشهدا صبح روز عاشورا بازوبندی بستند به دست آقا اباالفضل و فرمودند تا من اجازه ندهم اذن جهاد نداری و شما فقط مواظب خیمه ها باشید ، بعد فرمودند : شهادت امام حسین به تأخیر می افتاد یعنی آقا اباالفضل کسی را دیگر زنده نمی گذاشتند ، ام االبنین آمدند سراغ حضرت عباس را بگیرد تا آمد بگوید اگر آمده ای از من خبر بگیری در مورد عباس ، ام البنین نگذاشت ادامه دهد و فرمود عباس من و آنچه زیر آسمان است فدای حسین ، از حسین من چه خبر ؟ به خاطر همین است که ام البنین اینقدر بزرگوارند . بعد که خبر شهادت آقا اباالفضل هم به او دادند گفت حتما ناجوانمردانه او را شهید کرده اند ، راست هم می گفت چون از پس آقا بر نمی آمدند از پشت به او حمله کردند و تیر باران کردند .
شمر در شب عاشورا رو به عمر سعد گفت فکر عباس را کرده ای که یکباره عمر سعد گفت تو دل فرمانده ها و سپاهیان مرا خالی نکن و هول نیانداز ، گفت من نمی خواهم هول بیاندازم من در جنگ صفین بودم که اباالفضل 15 ساله چه جور امان نمی داد به دشمن و الآن او 34 ساله است .
در مورد قد رشید آقا در سن بلوغ و جوانی آقا اباالفضل چون حضرت امیر قد کوتاه تری نسبت به آقا اباالفضل داشتند و یک سرو گردن از حضرت امیر بلند تر بودند وقتی در مدینه دوشادوش پدر راه می رفتند کاملا نمود داشته است و مردم حظ می کردند .روایات داریم وقتی پا در رکاب می گذاشتند این نوک زانو تا گردن اسب می رسیده است ، لذا علمای ما وقتی در سرداب به کنار قبر آقا اباالفضل رفته بودند گریه کرده بودند که چرا قبر مطهر کوچک است ...
برای امام حسین این که دست نامحرم برسد به صورت دخترانش از هر چیزی سخت تر بود برا همین کمر آقا شکست چون غیرت الله است شهادت برای آقا آسان بود لذا شهادت آقا اباالفضل برای امام حسین خیلی شدت داشت .

  سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار

  حسن ختام بحث این مداحی دلنشین

زهرای من زهرای من _ سلحشور  زمان:4:23     647 کیلو بایت

  

معنای عبودیت حضرت اباالفضل (ع)1

نقل می کنند یکی از دوستان یوسف صدیق آمدند دیدن یوسف ،وقتی سلام و احوال پرسی کردند یوسف فرمود برای من چه تحفه ای و هدیه ای آورده ای؟ایشان هم یک آیینه بیرون آورد و گفت من برای شما یک آیینه آورده ام ،این هدیه من است یوسف صدیق سؤال کرد منظورت چیست؟گفت هر چه گشتم جمال زیبا تر از شما پیدا نکردم واقعا یوسف خیلی زیبا بوده است ،لذا آیینه ای آوردم چون قرینی ندارید محظوظ بشوید از جمال خودتون .
صحبت از اباالفضل یک تحفه ای است به نام آیینه ، وآیینه ای است که فقط جمال امام حسین را نشان می دهد چون هیچ جمال و جلالی زیباتر از جلال امام حسین که جمال خداست در عالم وجود ندارد . اگر بخواهیم به آن جمال نگاه کنیم ناچاریم به آیینه ای نگاه کنیم تا بتوانیم به آن جمال نگاه کنیم وآن آیینه وجود مبارک عباس بن علی است .
می دانید که علم حروف ابجد یکی از علومی است که مبانی خوبی هم در فرهنگ روایات اهل بیت دارد گرچه تکیه گاه ما نیست ،در حروف ابجد کلمه عباس 133 است وکلمه باب الحسین هم می شود 133.قرینه این دو تصادفی نیست ،عباس قرین باب الحسین است هم جمال و هم جلال حسین را نشان می دهد جمال را به دوستان و جلال را به دشمنان سید الشهدا نشان می دهد.
بهترین تعریفی که در مورد حضرت ابالفضل علیه السلام عرضه شد همان کلام امام صادق است :السلام علیک ایها العبد اصالح.
فرق عبادت و عبودیّت این است که عبادت فعل است گاهی هست و گاهی نیست مثل ذکر و نماز ،ولی عبودیت صفت است و دائمی است.چرا خدا به همه عالم رحمت عامه دارد چون کل ذرات هستی طوعًا یا کرهًا ،چه بخواهند یا نخواهند در مقابل حضرت حق تسلیم هستند .الآن ذات شما به فرمان خدا گرسنه می شود ،احتیاج پیدا میکند، فقر را پذیرفته ،حیوانات فقر را پذیرفته اند ،این یک عبودیت است که همه عالم در مقابل خدا دارند،ولذا رحمانیّت خدا شامل حال آنها می شود .شما می گویید من نمی دانم چرا خدا باران را فرستاد ؟فرستاد چون ذات شما خضوع دارد خودتان خبر ندارید .واین از لطائف بزرگ قرآن کریم است. ولی یک عبودیت است خاص است ،وآن خضوع آگاهانه در مقابل صراط مستقیم است .انقیاد عارفانه در مقابل خدا است ...این دیگه شامل همه نمی شود بلکه هر کس عبد شد در مقابل صراط مستقیم خدای بزرگ هم رحمت خاصه را شامل حالش می کند،أدخلنا برحمتک فی عبادک الصالحین ،حضرت ابالفضل علیه السلام چون علاوه بر ذاتشون افعال و صفاتشون که اختیاری است هم خضوع دارند.الآن همه مؤمنین و مؤمنات اهل عمل صالح هستند ولی همه عبد صالح نیستند .کسی که صالح باشد ذات او صالح شده و غیر از عمل صالح از او سر نمی زند ولی کس که عمل صالح دارد ممکن است گاهی عمل صالح و گاهی غیر صالح انجام دهد .عبد صالح یعنی خروج کامل از نفس ومن یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت .لذا وارثان زمین هم عباد صالحون اند.آنهایی که عبد صالح شدند چون در تمام وجودشان فقط خدای متعال قرار دارد آنقدر لطیف و شیرین و پر جاذبه هستند،چون فعلشان وگوششان و چشمشان وقدرتشان همه خداییست .یک جای دیگر می فرماید ونرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثین . مستضعف  در کلمات ما بهش ظلم شده ،ما هر جا یک فقیر و از شهر دور افتاده ای ببینیم می گوییم او مستضعف است در صورتی که مستضعف واقعی اهل بیت هستند چون حق خلافت ایشان غصب شد لذا از لحاظ خلافت ضعیف شدند اینان وارثان زمین هستند ،چون صالحند .اگر از ما معصیت سر می زند به خاطر این است که ذات ما منقاد است ولی افعال و صفات ما منقاد حضرت حق نیست.
حضرت رسول فرمودند :شیطانی أسلم بیدی، شیطان باطن من اسلام آورده است یعنی نفس حضرت مطهر محض است ،حالا راز این چیست؟مرحوم شیخ مفید شاگردی داشتند به نام کراجکی صاحب کتاب کنزالفواید مال هزار سال قبل ،اینجا ایشان نقل می کند :سید الشهدا یک روز در همین هفت هشت روزی که در کربلا بودند یک خطبه خواندند ،فرمودند :ایها الناس ما خلق الله العباد الا لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنو عن عبادت غیره خدا خلق نکرد عباد را الا برای این که او را بشناسند پس وقتی او را شناختند او را عبد می شوند پس وقتی که عبد او شدند از عبادت غیر او بی نیاز میشوند.
یک سلطان به یکی از عرفا گفت از من یک چیزی بخواه گفت من چطور از تو که عبدِ عبد من هستی درخواست کنم . شاه گفت منظورت چیست ؟گفت :طمع عبد من است و تو بنده طمع هستی.
کسی که عبد خدا شد از عبادت دیگران و خودش بی نیاز می شود چون ممکن است شما الآن خلق را عبادت نکنید ولی ممکن است خودتون را عبادت کنید، کسانی که همش متوجه خودشون هستند خود را عبادت می کنند .ناچاریم ما از عبادت چون خدا می گوید من خلق نکردم مگر برای عبادت اگر خدا را عبادت نکردیم حتما داریم غیر از او را عبد می شویم .یک دفعه یکی سؤال کرد یابن رسول الله وما معرفةالله؟قال علیه السلام: معرفةکل زمان امامهم الذی فرض الله طاعته.معرفت خدا یعنی این که امام زمان رابشناسیم.تا امام زمان را نشناسیم عبد خدا نمی شویم .چرا اذا عرفوه عبدوه چون خدا همه فطرت ها را به سوی خود خلق کرده ،فطرت دنبال زیبایی و قدرت و کمال است ،مرکز همه خوبی ها خداست ،در که ظهور کرده ؟در امام .تا امام را ندید خیال کردید اینها هستند تا امام را دیدید ازهمه چشم بستید.الآن در جمع ما فقیر کیست ؟فقیر کسی است که چشمش به غنی باز شود.ضعیف کسی است که چشمش به قوی باز شود.چرااهل بیت ذلیل در مقابل خدا بودند ؟چون چشمشان به عزیز باز شده بود.حضرت اباالفضل علیه السلام چشمشان به جمال غنی و قوی وعزیز باز شد همه اینها را در امام حسین دیدند،در مقابل ایشان انقیاد پیدا کردند ،انقیاد در مقابل امام شد انقیاد در مقابل خدا.
 رحمت خدا ولایت اهل بیت است ،رحمت خدا معرفت امام است وبه وسیله این رحمت وارد عباد صالحین می شویم.حضرت ابراهیم دعا می کند الحقنی بالصالحین.
معرفت در روایات اهل بیت به سه محور اشاره کردند،من از علم حرف نمی زنم ،یک وقت یک صحرایی است که می بینید پرنده ها همش می نشینند و بلند می شوند شما از این نشست و بر خواست علم پیدا میکنید که اینجا آب است ولی وقتی نزدیک می شوید و دست در آب می زنید این معرفت است . معرفت گاه ظاهری است که امام که بود و پدرشان و همسران و فرزندان امام که بودند.گاهی معرفت ،معرفت فضائل ومناقب است که احوالات و رفتار اهل بیت است.سید الشهدا نشسته بودند یکی آمد گفت آقا به من کمک کنید حضرت هزار درهم به او دادند. بعد او نشست شمردن پول.خادم امام حسین گفت پول مفت که شمردن ندارد .گفت مفت نیست من آبرویم را دادم به حسین بن علی در مقابل پول گرفتم .حضرت نشسته بودند شنیدند تبسمی کردند ،فرمودند دو هزار درهم دیکر بهش بدهید ،گفت آقا چرا دادید؟فرمودند هزار درهم دادم به قول خودت آبرویت را دادی ،هزار درهم هم دادم به خاطر اینکه از ما خواستی،هزار درهم هم دادم به خاطر اینکه پیش غیرما نرفتی.این معرفت فضائل و مناقب است .
اما یک معرفت دیگر داریم که اون معرفت نورانیت است .
خدا این معرفت نورانیت را نصیب ما کند ،اباالفضل این نورانیت را داشت ، معرفتی باالنورانیة ،پایین تر از اباالفضل سلمان داشت در رتبه خودش،مقداد معرفت نورانیت داشت یعنی با نور شناختند حسین بن علی را،وامیر المؤمنین را ،نور چیست ؟الله نورالسماوات و الارض مثل نوره کمشکوة ،الآن اینجا اگر چراغ نبود شما علم داشتید اینجا مسجد است ولی معرفت نداشتید که با نور ببینید ،این نور باید در دل بیاید وشامل حال هر کسی نمی شود ، از غصه هایی که خوبان می خورند این است که چرا اکثر ما از معرفت نورانیت محرومیم ، این نور وهبی است نه کسبی ، کسبی از طریق فعل است خودتان باید کوشش کنید و ریاضت بکشید ولی هبه ای از طریق دعاست ،اگر این آیه را خوب تأمل کنید میدانید که دعا هبه است ، اذا سألک عبادی عنی فإنی قریب أجیب دعوة الداعی اذا دعان ،کلمه اجیب قبل از دعوت آمده یعنی اول خدا اجابت میکند بعد شما دعا می کنید ،کلمه هبه به معنای عطای چیزی است که ما توانش را نداریم ، چیزی که ما مستحقش نیستیم ، شما سر کلاس از همه بچه ها امتحان می گیرید به همه طبق درسی که خواندند نمره می دهید این هدیه است ، ولی به یکی از بچه ها که دوستش میدارید به غیر از این که مستحقش باشد جایزه میدهید آن هبه است ، لذا در فقه اسلامی هبه عوض دارد و میشه آن را پس گرفت ، ولی هدیه چون از روی استحقاق است را نمی شود پس گرفت . برای همین پیغمبر خدا فرمودند هدیه حلال ترین حلال هاست ، امیرالمؤمنین گاهی در دعا می فرمایند أعطنی بصیرة  ، گاهی میگویند اللهم إنی أسئلک ،و لی چند مورد بیشتر نداریم در کل دعاهای امیرالمؤمنین که فرموده باشند الهی هب لی،الهی هب لی کمال الانقطاع الیک ،الهی هب لی قلبا یدنیه منک شوق. معرفت فضائل ومناقب کسبی است  ،باید ارشاد شیخ مفید واصول کافی کلینی و...رابخوانیم.  ولی معرفت نورانیت باید به شما هبه کنند ، یؤتی الحکمة من یشاء ،خدا باید اعطا کند ،منتها تنها کاری که شما باید کنید چون شما مالک یک چیز بیشتر نیستید لا یملک الا الدعاء ، این است که دعا کنید،از این مالکیت استفاده کنید.

 سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار


[ چهارشنبه 88/1/19 ] [ 3:55 صبح ] [ یزدان ]

حالا ببینیم امام صادق چه فرمودند: السلام علیک ایها العبد اصالح، المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن و الحسین این اولین جمله زیارت آقا اباالفضل است برای اباالفضل شناسی بسم الله از اینجا شروع می شود آقا اباالفضل در مقابل امامش سر سوزنی جلوه ندارند فکر نکنید آقا اباالفضل در روز عاشورا به فنای امام حسین حلول کرده فدای پاشنه در سید الشهدا شدند نه از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد، و اباالفضل تماشا کردند ،عشق پیدا شد وآتش به همه عالم زد،و هرکس میخواهد اباالفضلی بشه باید اولین قدم  المطیع لله و لرسوله شود باید هیچ اظهار رأی در مقابل امام زمانت نداشته باشی .
سراینکه اسمی از آقا اباالفضل در زیارت عاشورا نیست همین جاست چرا؟چون خودش هم نیست ،مسمی نیست که اسمی وجود داشته باشه گفت یعنی علی بن الحسین است فرمود مشیت خدا است که او امام است باید باشد ولی آقا اباالفضل قبل از همه به ایشان اشاره شده و علی الارواح التی حلت بفنائک.
شب عاشورا وقتی سید الشهدا فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید اینها با من کار دارند اینها با من کار دارند اولین کسی که اشک از چشمان مبارکشون جاری شد آقا اباالفضل بودند واولین کسی که گفت آقا جان اگرکشته شوم زنده شوم ،کشته شوم زنده شوم تا هفتاد بار به خدا دست از شما بر نمی دارم آقا اباالفضل بودند،ولذا مثل عبد ذلیل وقتی آقا اباالفضل می آمدند محضر امام حسین مثل بنده نمی نشستند ،دو زانو و دست مبارک هم بر روی زانو می گذاشتند مثل اینکه مرده بودند  _من أراد أن ینظر إلی میت یمشی علی وجه الارض فلینظر إلی وجه علی بن أبی طالب_این حدیث دو معنی دارد یکی نگاه کند به امیر المؤمنین یکی هم اینکه حضرت امیر وجهی دارد که غیر از خودشان است و آن هم آقا اباالفضل است این خضوع بود مال بدن آقا اباالفضل نفس و قلب آقا در  مقابل سید الشهدا خشوع داشت هر قطعه ای از وجود آقا اباالفضل ادب خاص خود را داشت سر سوزنی طغیان نداشت مرتب سیدی و مولای نمی فرمود یا أخی ،از کی از دو سالگی از وقتی زبان باز کردند چون آقا در کربلا34سال داشتند وامام حسین 57 سال، بر حسب ظاهر امام حسین 23 سال بزرگتر بودند .
خدا رحمت کند عباس بن عبد المطلب، پیغمبر  یه جایی می خواستند وارد بشوند با عمو قرین شدند _حضرت که سر تا پا ادب بودند فرمودند أنا أدیب الله و علی أدیبی من را خدا ادب کرده و علی هم ادب شده من است _این أدیب الله آمدند وارد بشوند عموشون بزرگتر بود فرمودند عمو جون شما بفرما یک وقت عباس گفت أنا أسن و أنت أکبر من مسن ترم ولی شما بزرگترید از من .برا همین یه کار سلام خدا بر عباس بن عبد المطلب، یک چنین ادبی آقا اباالفضل که هم از نظر سنی و هم از نظر مراتب وجودی از سید الشهدا کوچکتر بودند، داشتند.
وقتی به دنیا آمدند و دو ساله شدند حضرت سید الشهدا 25 ساله بودند از آنجا حضرت در مقابل امام حسین مؤدب شدند و بعد همراه پدر بزرگوار وارد کوفه شدند در این 5 سال که مولای ما امیرالمؤمنین در کوفه بودند ازآقا اباالفضل چیزهایی سر زده که انشاءالله بیان می شود،آرام آرام روشن می شود که چرا معصوم به دست آقا اباالفضل بوسه زده است حضرت امیر در ابتدا و حضرت سید الشهدا در انتهای عمر شریف آقا .
البته سید الشهدا پیشی گرفته اند ازهمه ائمه، حضرت رسول بر پیشانی و دست و سینه حضرت زهرا بوسه می زدند ولی امام حسین از برادرشان امام حسن هم سبقت گرفته اند جایی را بوسیدند که هیچ کس نبوسید و آن هم کف پای مادرشان بود به خاطر همین عمل امام حسین بعضی از فقها فتوا داده اند بوسه زدن بر پای مادر جایز است و بر پای ولی معصوم خدا جایز است چون مادرشون ولیه الله و عصمه الله الکبری بودند .این خانواده خیلی مؤدب بودند اگر می خواهید ادب ایشان را ببینید حدیث کسا را بخوانید .
سبب التزکیه الاخلاق حسن الادب ،حضرت عباس که ادب نداشتند بلکه أحسن ادب داشتند .
هر جا می خواهید برسید با ادب میرسید،در ادامه زیارت آقا اباالفضل است المواسی لأخیه الحسین ،هرچه برای خودش میخواهد برای حسین می خواهد ،جونش را برای حسین قطعه قطعه کرد ،شما هم برای هم باید این جور باشید ،فدای هم شوید .
من نمیدونم میتوان دو برادر در عالم پیدا کرد که با هم این قدر یگانه باشند .
دفتر کربلای معلی 50 هزار سال است چون یوم العاشورا، یوم القیامه است.هرسالش چندین دفتر است سال به سال اسرار جدیدی از کربلا بر روی بشر باز می شود ،ولی سر این دفتر به دست آقا اباالفضل است مفتاحش آقا اباالفضل است.

خدا رحمت کند حاج عبد الزهرا رحمت الله علیه ،من حاج عبد الزهرا را ندیده بودم ،ولی به یک اعتباری دیده بودم هر چه آقای صافی را نگاه می کردم مثل اینکه حاج عبد الزهرا را دیده بودم ،چون مرحوم آیت الله صافی اصفهانی عاشق حاج عبدالزهرا بود  وحاج عبد الزهرا هم عاشق آقای صافی بودند .المرءعلی دین خلیله هر کس را خواستید بشناسید رفیقش را بشناسید خودش را می شناسید می فرمود :گلوله آتش بود یک ماشین داشت از نجف می آمد کربلا ، از نجف تا کربلا گریه می کرد بهش میگفتند حسینه سیار ،توی خود ماشین چایی هم دم می کردند رفقا بودند ،او پشت فرمان روضه اباعبد الله الحسین را می خواند. سیدی بود مرحوم شد که با حاج عبدالزهرا خیلی مأنوس بود مریض شده بود ایام قبل از رحلت ایشان، بنده رفتم منزل ایشان. گفت :رفتم با حاج عبدالزهرا کربلای معلی بریم حرم آقا اباالفضل ،یک سلام دادیم از همان بیرون و رفتیم حرم سیدالشهدا ،حاج عبدالزهرا با امام حسین گفتگو داشت کلام امام حسین را می شنید ،دم در حرم دم باب قبله ایستاده بودیم دیدم صورت را گذاشت کنار در ،شروع کرد گریه کردند گفت نمی گذارد برویم تو به من گفتند برگرد سید ،گفتم چیه؟هر چی می گویم اجازه می دهید بیایم، ءأدخل یا ولی الله ؟ _اذن دخول را که حتما می خوانید_ از امشب می خواهیم برویم حرم آقا اباالفضل ،دل که دیگر گذر نامه نمی خواهد الآن هم مثل اینکه اذن دادند چون این گریه ها نشانه اذن دخول است ،ءأدخل یا الله ؟ءأدخل یا حجه الله ؟ءأدخل أیها الملائکه المحدقین بهذا الحرم الشریف؟ گفت اجازه نمی ده،برگرد. گفتم کجا برگردیم گفت برگرد بریم حرم عباس. برگشتیم حرم آقا اباالفضل دیدم شروع کرد به صحبت کردن باآقا اباالفضل ،دیدم خندید گفت آقا اباالفضل گفت بروید به آقا گفتم که اینها می آیند برگشتیم.
و از بزرگواری که الآن زنده هستند شنیدم که از قول سید هاشم حداد می گفت من ایستاده بودم تو ایوان دیدم حاج عبد الزهرا دم در ورودی حرم آقا اباالفضل خوابیده اند و زائران می آمدند رد بشوند ناچار بودند پا بگذارند رو حاج عبد الزهرا ،وخودش می گفت پاتون را بگذارید روی من بروید داخل حرم.چون آقا اباالفضل تو پاشنه در سیدالشهدا فنا شده منم می خواهم تو پاشنه در اباالفضل فنا بشوم. حالا اون بزرگوار میگه من همین طور که ایستاده بودم تو ایوان دیدم اباالفضل هم از ضریح آمده بیرون و به حاج عبدالزهرا نگاه می کند و لبخند می زند ،خدا لطف فرموده بود چشم حقیقت بینشون باز شده بود شما هم تسلیم خدا بشوید چشمتان را باز می کنند.خود ما نمی توانیم ولی خدا که بر هر کاری قادر است الم تعلم أن الله علی کل شیء قدیر،به زور ذکر و ورد نمی شه ولی اگر عنایت کنند می شود،آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند     آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند.
السلام علیک ایها العبد الصالح ،اباالفضل اول عبد بوده ، حضرت اباالفضل عابد نبوده بلکه عبد بوده ،ما در نماز نخواندیم السلام علینا وعلی عابدین الصالحین ،قرآن می توانستد بگوید عابدین ولی گفته عباد جمع عابد، عبٌاد است نه عباد .مهر این کلمه عباد به امضای امام صادق رسیده است .
شوخی نیست امام صادق را بزرگ بدانید، درود خدا برمعاویه بن وهب از اصحاب امام صادق در عرفات ،رفیق معاویه می گوید در کنار او ایستاده بودم دیدم به تمام رفقایش و همسایه هایش دعا کرد ،از ظهر عرفه تا غروب عرفه غروب شد دیدم چیزی برای خودش طلب نکرد،آمدم جلو گفتم یا معاویه بن وهب چرا این کار را کردی؟_شاهدم ای جاست _ گفت شنیدم از مولای خود و مولای تو ومولای همه اهل عالم ،بعد از پدران بزرگوارش که فرمود هر کس پشت سر برادر  دینی خود دعا کند وقتی دعا به آسمان اول می رسد ،ملائک آسمان اول می گویند صد هزار برابر برایت بود وبه آسمان دوم دویست هزار برابر ،تابه آسمان هفتم هفتصد هزار برابر ،به محضر حق که می رسد می فرماید رحمت من از ملائک کمتر نیست یک میلیون برابر،شاهدم ابتدای روایت بود که امام را بزرگ بدانید حالا این امام فرموده السلام علیک ایها العبد الصالح .چرا سلام داده سرٌ این سلام در سوره یس آمده سوره یس قلب قرآن است ،شما اگر قلب نداشته باشید می میرید عالم اگر قلب نداشته باشد که امام زمان علیه السلام است از بین می رود ،قرآن هم اگر قلب نداشته باشد حیات قرآن از بین می رود قلب قرآن سوره یس است .چرا؟به دلیل این آیه است سلام قولا من رب رحیم . تنها جاییکه فقط خود خدا سلام کرده است همین آیه است دیگه هر چه سلام کرده است ملائک کرده اند.اینجا خود خدا میگوید از قول من سلام برسون ،حالا امام صادق می خواهد سلام خدا را برساند ،اهل سنت می گویند چرا سلام می دهید ؟خدا سلام می دهد :سلام علی ال یاسین ،سلام علی ابراهیم، سلام علی نوح فی العالمین ،در سوره الصافات.برگردانش را اگر بخواهید در زیارت آل یاسین.

 سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار

 

حسن ختام بحث یک چند لحظه با علی اکبر حسین 


[ چهارشنبه 88/1/19 ] [ 3:54 صبح ] [ یزدان ]

کان عمّنا العباس نافذ البصیرة سلب الایمان .
سلب یعنی أشد ، و این نا که به عمّ متصل شده یک شرافت بزرگ است برای حضرت چرا که همه ائمه اورا عموی خود دانسته اند .
سرّ این که حضرت اباالفضل ایمان سلب داشته اند در کلمات خودشان آمده است . در روز عاشورا با شخصی به نام مارد بن سدی شروع به مبارزه کردند و در حین مبارزه شروع به خواندن خطبه کردند و فرمودند : فأنا بن علی لا أعجز من مبارزة الأقران و ما أشرکتُ بالله لمحة بصر یعنی من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعان عرب هیچ عجزی ندارم و من به اندازه یک چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزیده ام . این جمله نشانه عصمت حضرت است یعنی از همان کودکی نه شرک خفی و نه شرک ظاهری داشته اند .
در سوره یوسف خداوند می فرماید اکثر مؤمنین ایمان نمی آورند مگر آنکه همراه ایمان شرک هم می ورزند یعنی شرک خفی می ورزند . اما حضرت از همان کودکی این توحید خود را نشان داده اند آنجا که پدر اعداد را به حضرت یاد می دهند و وقتی به کلمه إثنان میرسند حضرت عباس باز می گویند واحد و به پدر می گویند من شرم دارم با زبانی که واحد گفته ام دیگر بگویم إثنان .  دلیل مهم دیگر این که شخصیتی مثل حضرت علی اکبر که علیٌ الاکبر ممسوس فی ذات الله ( علی اکبر در ذات با خداوند متعال مس پیدا کرده و ارتباط برقرار کرده است _ تعبیری که پیامبر برای حضرت علی هم کرده است ) در شب عاشورا به حضرت عباس می گوید ما مطیع شما هستیم .
در موقعی که در کربلا به ناجوانمردی دست راست حضرت عباس را قطع کردند حضرت با جلالت خاصی و با فریاد فرمودند :والله إن قطعتموا یمینی    إنی أحامی أبدا عن دینی  و عن امام صادق الیقینی   سبط النبی الطاهر الامینی  یعنی به والله قسم که اگر دست من را قطع کنید من تا ابد حمایت کننده هستم از دینم ، ( این کلمه ابدا یعنی اینکه الآن هم حمایت کننده است ) و از امام صادقی که من به او یقین دارم و نوه پیامبر طاهر و امین است و این همان نشان بصیرت عباس است و سلب ایمان او است که در آن حال با این شدت صحبت میکند و اهداف خود را می گوید .
هنگامی که دست مبارک چپ حضرت را هم قطع کردند حضرت فرمودند : یا نفس لا تخشع من الکفاری    و أبشری باالرحمة الجباری   یعنی ای نفس اباالفضل نکنه از کفار خشیت داشته باشی و بشارت باد به تو به رحمت خدای جبار .
رمز این که حضرت دستهایش قطع شده و به شدت زخمی است ولی همچنان با نیرو به کارش ادامه میدهد در کلام امام باقر است که در مورد اصحاب پایین تر از اباالفضل می فرماید : إن أصحاب جدی لم یجدوا مس الم الحدید یعنی اصحاب جد من اصلا درد آهن با آنها تماس نگرفت . به عنوان نمونه یکی از اصحاب به نام شبیب بن شاکر که مست شده بود از عشق حسین در جنگ از اسب آمد پایین ، در حالی که داشت کلاه خود را برداشت و پرت کرد و زره را از بر بیرون کرد و پای برهنه دوید به سوی دشمن . حال آیا اینها درست است ؟ در قرآن داریم (سوره یوسف آیه31) وقتی زیباترین خلق خدا که یوسف بود در برابر آن زنها قرار گرفت ، زنها همه چاقو به دست بودند و دستهای خود را به جای میوه بریدند و هیچ متوجه نشدند و این عشق ظاهری بود در حالی که عشق اصحاب حسین عشق حقیقی بود .
گفته می شود امام حسین در شب عاشورا برای اصحاب خود تجلی کردند ( در روایات داریم که نور تجلی خدا برای موسی نور سلمان بود که موسی از هوش رفت ) حالا امام حسین در شب عاشورا پرده را کنار می زند لذا این اصحاب همه مست حسین شدند .

 سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار 


[ چهارشنبه 88/1/19 ] [ 3:52 صبح ] [ یزدان ]
مرحوم کل احمد آقا ( کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی ) نقل می کردند که:


« روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط به من فرمودند:
در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود.
خواجه رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی مسرور بود

 

شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان


مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان


تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان


کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان


بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان


پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان


دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان

 

با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان


گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

 

«حافظ»


[ چهارشنبه 88/1/19 ] [ 3:51 صبح ] [ یزدان ]

آثار بصیرت در حضرت اباالفضل علیه السلام


 امام صادق علیه السلام : کان عمنا العباس نافذ البصیرة  سلب الایمان جاهد مع ابی عبدالله الحسین و أبلی ببلاء حسن و مضی شهیدا
بصیرت نور دل است همان طور که بصر نور چشم است کسی که بصیرت دارد به هر چه نگاه کند همان طور که است می بیند .
خدا رحمت کند کربلایی کاظم که خدای مهربان در کنار یک امام زاده به ایشان لطف کرده بودند و قرآن کریم را به او اعطا کرده بود ، ایشان را آورده بودند نزد آیت الله بروجردی که ایشان را که هیچ سواد قبلی نداشت امتحان کنند ، یک کتاب مغنی که از کتابهای حوزه است را برای او آورده بودند و او آیات قرآن را از دیگر کلمات کتاب تشخیص می دادند و وقتی سؤال میکردند که چگونه تشخیص می دهی فرموده بود وقتی شما قرآن می خوانید من می بینم که از دهان شما نور خارج می شود . این یک بصیرت است .
حضرت عباس علاوه بر اینکه صاحب بصیرت هستند بلکه نافذ البصیرة هستند ، یک نگاه بسیار دقیق ، وقتی نگاه می کنند تا کنه وجود را می بینند .
حقیقت حسینی را که پشت این جسم مبارک مخفی است و حال هزاران مرتبه نزول کرده را اباالفضل علیه السلام دیده اند .
راه عطا کردن بصیرت یکی عمل به دستورات است و یکی هم توسل به اهل بیت است .
بصیرت چه اثری دارد ؟ اولا بصیرت در دین . حضرت عباس به وسیله این بصیرت در دین حقیقت دنیا را مشاهده کرده است . و هم آ خرت را آنچنان که است دیده است ، به برکت اطاعت از سه امامی که اباالفضل در محضرشون بودند.
بزرگترین میوه بصیرت شبهه شناسی است هیچ چیز برای آنها مشتبه نیست .
مرحوم آیت الله بهاءالدینی به مهمانی و ناهار دعوت شده بودند سر سفره که نشسته بودند بعد از یک مقدار نشستن آقا از سر سفره عقب نشینی کرده بودند ، علت این کار ایشان را سؤال کرده بودند ، آقا فرموده بودند وقتی این گوسفند سرش بریده شده بود بسم الله نگفته اند ، و همانجا آقا به اطرافیانش می گوید این چه علمی است که شما دارید و نمی توانید حقایق را ببینید .
حضرت امیر در نهج البلاغه می فرمایند به این دلیل به شبهه گفته می شود شبهه که شبیه حق است ولی در حقیقت باطل است ، مثل حرف خوارج لا حکم الا لله حرف حقی که از آن ارده باطل می کردند . یا سر نیزه زدن قرآنها در جنگ نهروان که خیلی از ضعیفان نتوانستند تشخیص بدهند . البته در این جنگ هم حضرت امام حسین و هم حضرت عباس حضور داشتند ، آقا اباالفضل در 3 جنگ صفین و جمل و نهروان همراه پدر بودند ، در یکی از این جنگها شخصی از کفار به نام اشعث اومد وسط گفت یا علی ما می خواهیم بجنگیم و دلمون لک می زنه برای جنگیدن یکی را بفرست ، حضرت امیر به چهره اباالفضل که 16 سال بیشتر نداشتند نقاب زدند فرمودند برو . اشعث یک آدم مغروری بود وقتی عباس را دید گفت یک بچه را فرستادی برای جنگ و خودش نجنگید و بچه هایش را فرستاد ، هفت تا پسر داشت که در نبرد تن به تن حضرت عباس همه را کشتند ، اشعث خیلی غضب کرد گفت تو همه اولاد مرا کشتی حالا تو را خواهم کشت ، و بعد حضرت اباالفضل اشعث را هم از وسط دو نیم کردند .
یک لحظه هایی برای آدم پیش می آید که اصلا انسان قدرت تشخیص را از دست می دهد . این که میگویند فتنه آخر الزمان فکر نکنید این فتنه مشکلات مادی است اصلا این گونه نیست بلکه آرا گوناگون است . تشخیص حق بسیار سخت می شود .
در آن دوران پر از فتنه که معاویه فضا را بسیار مشتبه کرده بود با صدها احادیث جعلی ، حتی امثال افرادی نظیر ابن عباس هم دچار شبهه شدند که در زمان امامت امام حسن ، نکنه مقابل معاویه ایستاده اند مقابل خلیفه زمان باشند و حالا حضرت عباس را در این دوران نگاه کنید که چه بصیرتی داشته است .
بزرگ و سردسته بنی هاشم در کربلا حضرت اباالفضل بودند ، حضرت زینب _ عالمة غیر معلمة _ سلام الله علیها نقل می کنند شب عاشورا همه بنی هاشم در حالیکه حضرت عباس در وسط آنها نشسته است جمع شده بودند و حبیب بن مظاهر هم در گوشه ای از خیمه بودند ، حضرت عباس شروع به سخنرانی کردند ، و من خطبه ای از اباالفضل شنیدم که نشنیده بودم مگر از حسین بن علی . حضرت عباس بعد از مقدمات فرمود : بنی هاشم فردا ما نباید بگذاریم هیچ کدام از اصحاب از ما در جان نثاری برای سرورم حسین بن علی پیشی بگیرند ، بعد فرمود شما چه میگویید؟ همه بنی هاشم گفتند ما هیچ نمی گوییم مگر آنچه شما می گویید . حضرت زینب می فرمایند نگاه کردم دیدم علی اکبر هم نشسته است . و این یعنی علی اکبر _ شبیه ترین خلقا و خُلقا و منطقا به پیامبر اکرم _ هم مرید اباالفضل است . واین نشانه نافذ البصیرة بودن آقاست .
یک نمونه دیگر از نافذ البصیرة بودن آقا قضیه امان نامه است  _ نکته : در سپاه امام حسین از طوایف گوناگون حضور داشتند که سه نفر آنها ایرانی بودند و بحمد الله یک نفر ایرانی در سپاه یزید نبود _ حضرت عباس و سه برادر دیگرشان فرزندان ام البنین همسر سوم امیرالمؤمنین هستند و این چهار نفر یک دایی دارند به نام عبد الله بن ابی المحمل که از مدینه آمده از دستگاه یزید امان نامه بگیرد و بعد نامه را برای اباالفضل میفرستد ، حضرت عباس به کسی که این نامه را آورده بودند این جملات را فرمودند : إقرا خالنا السلام و قل لا حاجة لنا فی امانکم ، امان الله خیر من امان ابن سمیه (یزید)  یعنی به دایی ما سلام برسان و بگو ما را احتیاجی به امان شما نیست که امان خدا بهتر از امان پسر سمیه  است . واین سلام رسانی به خاطر این است که حضرت می داند دایی ایشان نیت خیر دارند و منکر امامت امام حسین نیستند . دومین امان نامه ، امان نامه شمر است . شمر از طریق مادر اباالفضل که از طایفه بنی کلاب بودند با حضرت قوم بودند ، شمر هم درخواست امان نامه کرد چون در سه جنگ شاهد مبارزه اباالفضل بود در جنگهای جمل و صفین و نهروان که در آنها حضرت 12 و 14 و16 ساله بودند و شمر می داند که اگر حضرت عباس در کنار امام حسین بماند لشکر یزید بسیار می ترسند .به عنوان نمونه حضرت عباس در یکی از جنگها همین طور که با سرعت می رفتند شمشیر کشید به روی اسب سوار دشمن و او را پرت کرد آن ور و بعد همین طور که سوار اسب در حال حرکت بود از روی اسب به خود به اسب دیگر پریدند و شمر همه اینها را دیده بود  و این در حالی است که حضرت بسیار سن کمی داشتند و در کربلا حضرت 34 ساله بودند .
شمر هیچ گونه نیت خیری نداشت و تنها می خواست عباس را از لشکر حسین جدا کند ، امان نامه را از ابن زیاد گرفت و آورد در عصر روز تاسوعا برای اباالفضل علیه السلام ، حضرت عباس جواب شمر را ندادند ، امام حسین به حضرت عباس فرمودند : جواب او را بدهید هر چند که فاسق باشد ، هر چی باشد او بعضی از اخوان شما است ( قوم و خویش شما است ) . بعد از دستور امام حضرت عباس فرمودند : ما شأنک و ما ترید ؟ کارت چیست و چه می خواهی ؟ شمر گفت : ای فرزند خواهرم شما در امان هستید پس خود را همراه حسین به کشتن ندهید و امر امیرالمؤمنین یزید را اطاعت کنید . حضرت اباالفضل با فریاد فرمودند : تبت یداک و لعن ما جئتنا به من امانک یا عدو الله أتامرنا أن نترک أخانا و سیدنا حسین بن فاطمه و ندخل فی طاعة لعنا و بن لعنا . یعنی بریده باد دو دست تو ولعنت به آنچه ما را به آن خواندی و امان نامه تو ای دشمن خدا ، آیا به ما دستور میدهی که ما برادر و مولایمان حسین بن فاطمه _ و دقت کنید که آقا اباالفضل به مشترکات خود و حسین یعنی پسر علی بودن اشاره نمی کند بلکه این حمایت را ناشی از امامت و ولایت حسین میداند نه برادری با حسین _ را ترک کنیم و وارد طاعت لعنت شده ها و پسر لعنت شده ها شویم . شمر دیگر در برابر این تشر حضرت اباالفضل  هیچ نگفت و با غضب رفت .
این بصیرت اباالفضل است . 
آیا این وفا فقط مخصوص  روز عاشورا بوده است ؟ آقا نجفی قوچانی در کتاب سیاحت شرق می نویسد من با یک قافله آمدم به سمت کربلا ، دو  فرسخی کربلا یکباره پرده ها از جلوی چشمم کنار رفت و یک بیابان را دیدم پر از دود و آتش ، عقب کشیدم چون دیگه طاقت داشتم و بلند بلند هم گریه می کردم و می خواستم کسی متوجه نشود ، وبعد کم کم وارد کربلا شدیم و دوباره به حال عادی برگشتم  بعد از زیارت عباس به حرم امام حسین وارد شدم و در صحن حرم دیدم ساعت حرم شروع به زنگ زدن کرد دوباره به حال قبلی برگشتم و ساعت ده شب بود و ساعت ده بار زنگ زد و هر بار ساعت زنگ میزند صدا بلند میشه هل من ناصر ینصرنی ، با خودم گفتم کیست الآن جواب حسین را بدهد ؟ یک دفعه دیدم صدای زنگ حرم عباس بن علی بلند شد و ده بار زنگ زد و هر بار ندا آمد لبیک لبیک . این است وفاداری و ولی شناسی و بصیرت حضرت اباالفضل .

 

 سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار

 


[ چهارشنبه 88/1/19 ] [ 3:51 صبح ] [ یزدان ]
خلاصه : زندگی با مردی خوش خلق در خانه ای آهنی در سرما و گرما آسان تر و شیرین تر از زندگی با مردی بد اخلاق در عمارتی لوکس و زیباست
متن کل خبر : خانه ی مهر یا عمارتی لوکس؟
هیچ گاه کلام محکم و پرمعنای پدرم زمانی که می خواست اولین خواستگار را به خانه راه دهد فراموش نمی کنم. گویی به یک باره تمامی خواسته ها و ترسیماتی که از یک زندگی داشتم را با پاک کنی پاک کرد و جای آن تنها یک جمله را نقش بست "دخترم بدان که زندگی با مردی خوش خلق در خانه ای آهنی در سرما و گرما آسان تر و شیرین تر از زندگی با مردی بد اخلاق در عمارتی لوکس و زیباست "
حسن خلق تنها مسیری است که انسان را مستقیم در جاده ی ارتباطات شخصی و اجتماعی به مقصد می رساند و به عنوان حربه ای دشمنان را از پای در می آورد.
اهمیت این موضوع تا آنجاست که پیامبر اکرم (ص) بعثت خود را برای به اتمام رساندن مکارم اخلاق معرفی می کند.
بنابراین مکارم اخلاق و به کارگیری اصول اخلاق نیکو و صحیح در زندگی، می تواند سعادت را به انسان تقدیم کند، بدون آنکه متحمل مخارجی سنگین شده و یا به نیرنگ و دسیسه متوسل شویم.
اما آنچه مهم است اینکه اولا : تاکید بر حسن خلق و معاشرت نیکو در خانواده چه از سوی زن و چه از سوی مرد برای چیست؟
ثانیا:حسن خلق در خانواده به چه معنا است؟ و چگونه می توان فرد خوش اخلاقی برای همسرمان باشیم؟
پاسخ سوال اول واضح و روشن است ؛ چرا که حسن خلق به مانند نیرویی است که به رفتارهای زن و مرد در داخل و خارج از خانه تعادل و هم سانی می بخشد، و دشواری های زندگی را آسان می سازد.
در حقیقت حسن خلق ، افسار مهار کننده ی خودبینی , خودخواهی , غرور و لجاجت است. که زندگی و در کنار هم بودن را آسان و قابل تحمل می سازد.
اما برای پاسخ به سوال دوم، دو مطلب مهم به نظر می رسد: اول آنکه حسن خلق ، یک رفتار نیکو و پسندیده ای است که لازمه ی آن ظهور در اعمال و رفتار زن و مرد است.
دوم اینکه: تاثیر پذیری حسن خلق در اعمال این دو نسبت به یکدیگر ، زمانی میسر است که با ایمان و اعتقاد قلبی همراه باشد. در غیر این صورت ظاهر سازی و نمایش از جانب یکی از این دو و یا هر دو سرانجام آنها را از مسیر اخلاق نیکو دور می سازد.
اخلاق نیکو و خوش خلقی در خانواده از چنان اهمیتی برخوردار است که دین اسلام تحکیم بنیان خانواده را بر ایمان و اخلاق می داند.
پیامبر اکرم در حدیثی می فرمایند : کامل ترین مردم از جهت ایمان کسی است که اخلاقش خوبتر باشد و بهترین شما کسانی هستند که نسبت به همسران خود خوش رفتار باشند. بحار الانوارج1ص389
بنابراین خوش خلقی برای همه ی ما در تمامی زمانها و مکانها لازم است اما اهمیت آ ن در حفظ ساختار خانواده تا آنجاست که پیامبر در حدیثی می فرمایند:
اگر کسی از دختر شما خواستگاری کرد و دین و اخلاقش را پسندیدید با او وصلت ایجاد کنید و گرنه فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود می آید. وسایل الشیعه ج20ص77
اولین قدم در راه اخلاق نیکو ، ادب در کلام و گفتار است که نباید از صمیمیت به دور و به بی پروایی نزدیک باشد. کلمات زیبا و جملات محبت آمیز زن و مرد در خانه و حتی خارج از خانه همیشه باید نو و تازه باشد و نباید گذر ایام و در کنار هم بودن آنان را در بر خورد کلامی با هم سرد و عادی کند.
آنان اگر چه با هم دوست و به هم نزدیک هستند ، اما حصار محبت و احترام مانع از آن می شود که کلمات و جملاتی مانند: بیا غذا،مگر بهت نگفتم،بی عرضه ، و......جای کلمات و جملاتی مانند :
بفرمایید غذا حاضر است ،قبلا که در این باره باهم صحبت کردیم ،از شما بیش از این انتظار داشتم، و....را بگیرد .
عادت به سخن نیکو و دوری از گفتار زشت ، انسان را به سوی خوش خلقی متقابل رهنمون می سازد . البته آنچه گفتار نیکو را کامل می سازد در برگیرنده اخلاق نیکو است .آرام و شمرده شمرده صحبت کنیم ،لبخند بزنیم ،در کنار همسرمان بنشینیم ،دست او را بگیریم و حرف هایمان را با نیروی محبت به او منتقل کنیم .
از به کار بردن جملات امری پرهیز کنیم و اعتراض خود را مستقیم بیان نکنیم مثلا به جای جمله "بلند شو بریم مگرقرار نبود بریم رستوران" ، بگوییم " رستوران خیلی وقته منتظر ماست ! "
حتی برای شما که سال هاست از زندگی مشترکتان گذشته شاید سخت باشد ولی غیر ممکن نیست . به یاد داشته باشیم که کمتر کسی است که عادت بد یا صفت ناشایست خود را در اثر تندی و پرخاشگری تغییر دهد. اما با توکل بر خدا و کمی همت ، همراه با صبر و گذشت می توانیم در مقابل رفتار ناشایست طرف مقابل او را به اشتباهش آگاه ساخته و به عبارتی او را شرمنده کنیم . اکنون شما هم می توانید طعم شیرین خوشبختی را احساس کنید.

[ پنج شنبه 88/1/13 ] [ 3:38 صبح ] [ یزدان ]
خلاصه : اگر با همسر خود دچار مشکلات و ناملایمات جنسی هستید مطالعه این مقاله را به شما توصیه میکنیم.
متن کل خبر : وقتی ارتباطات احساسی شما با نامزدتان تدریجاً کاهش می یابد، تصور میکنید که علاقه و رغبت خود را به او از دست داده اید و به همین دلیل او را رها می کنید. اما آیا تابحال فکر کرده اید که روابط جنسی اگر با همسرتان کمرنگ شد چه بکنید؟ جماع نقش بسیار مهمی در ازدواج دارد، ولی با اینحال زوج های زیادی بدون آن زندگی میکنند. زندگی بدون رابطه ی جنسی با همسر چه به خاطر فقدان علاقه به او یا فقدان شور و شهوت جنسی باشد.
بدون برو برگرد همه می دانند که جماع حیاتی ترین جزء همه ی ازدواج هاست. پس اگر یکی یا هر دوی زوجین علاقه و رغبت خود را از دست دادند چه می شود؟ تحقیقات نشان داده است که درصد انبوهی از چنین ازدواج هایی با شکست مواجه می شود. (بعد از مسایل مالی، مسایل جنسی دومین دلیل برای طلاق شناخته شده است). ناامید نشوید. راه های زیادی برای جلوگیری از آن وجود دارد. در اینجا سه راه برای جان بخشیدن دوباره به زندگی جنسیتان برای شما فراهم آورده شده است
1. دو طرفه قضاوت کنید
ضرب المثلی میگوید :
همیشه یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری.
یعنی خود را جای شریک جنسی خود بگذار اگر خود تمایل به برقراری روابط جنسی نداشته باشید آیا از اصرار بیش از حد او سرخورده نمیشوید؟
فرقی نمی کند که همسرتان چقدر دوستتان داشته باشد و بخواهد ارضائتان کند؛ تحریکات و شور جنسی او به هیچ وجه شبیه به شما نیست. به همین دلیل غیرمنطقی است اگر انتظار داشته باشید هر زمان شما تحریک شدید در اختیارتان باشد. باید یاد بگیرید که چطور گهگاه نیازهایتان را کنترل کنید..
امیدواریم که زوج ها تا آنجا که می توانند در زندگی جنسی خود با همسرشان انرژی لازم را بگذارند، اما بااینحال باز هم ممکن است زمان هایی وجود داشته باشد که شما آمادگی رابطه ی جنسی را داشته باشید در حالیکه همسرتان ندارد. این مسئله ای کاملاً نرمال و طبیعی است و باید آن را بپذیرید. هرچه تلاش همسرتان برای فهمیدن شما و نیازهایتان باید بیشتر شود، تلاش شما نیز در درک این تفاوت ها باید افزایش یابد. قسمتی از این درک و پذیرفتن با اتکای گاه و بیگاه شما به خودتان انجام میپذیرد یعنی در وقتی که همسر شما میل به نزدیکی ندارد اصرار نکنید زیرا یکی از مهمترین راههای لذت بردن از نزدیکی تمایل هم زن و هم مرد برای این کار میباشد. اگر اطمینان داشته باشید که همسرتان واقعاً دوستتان دارد و به شما توجه می کند، انجام اینکار با راحتی بیشتری صورت خواهد گرفت.
2-همیشه تنوع را به یاد داشته باشید.
راغبترین افراد به انجام جماع هم اگر این رابطه برایشان تکرار مکررات شود، از آن دلزده خواهد شد. اگر این مورد را در رابطه جنسی خودتان با همسرتان هم مشاهده می کنید، پس وقتش رسیده که کمی تنوع وارد این رابطه کنید. برای جلوگیری از یکنواختی جنسی، باید کمی خلاق باشید. مکانی جدید انتخاب کنید، یک شب یک اتاق در هتل اجاره کنید، لباس زیرهای جدید بخرید و...هزاران کار دیگر هست که می توانید برای از بین بردن یکنواختی موجود در رابطه تان انجام دهید.
این مشکل است که خیلی از افراد با همسرشان دارند. آنها تصور می کنند که علاقه و شور جنسی خود را از دست داده و دیگر نمی توانند تحریک شود، ارگاسم آنها خیلی طول می کشد و به قدرت گذشته ها هم نیست. علاقه و احساس خود را به شوهرشان کاملاً از دست داده و وقتی شوهرشان به او نزدیک می شود شدیداً احساس بی علاقگی می کنند. فکر میکنند شاید به خاطر بالا رفتن سنشان باشد.
اما اگر تنوع (در هر زمینه)را درروابط جنسی خود جای دهید میتوانید از این روابط کمال لذت را ببرید.
3.مسائل را با فکر بازتر بنگرید
افراد زیادی هستند که اگر علت جدایی آنها را از یکدیگر سوال کنید بی میلی یکی از طرفین را علت بروز این مسئله میدانند.. البته شما هم ممکن است به فکر اینکار بیفتید. اما بدانید طلاق یا برقراری رابطه ی جنسی با افرادی غیر از همسرتان، راه حل های مناسبی نیستند. درست است که عشقبازی با غیر می تواند مشکلتان را حل کند، اما بدانید که در طولانی مدت مشکلات بیشتری نیز برایتان ایجاد می کند و باعث خراب شدن ازدواجتان هم می شود. حتی اگر ازدواجتان هم سالم باقی بماند، درد و رنجی که همسرتان از عشقبازی شما با شخص دیگری متحمل می شود، بی اندازه است.
طلاق هم راه حل خوبی به شمار نمی رود. اگر به جای پیدا کردن راه حل و برطرف کردن مشکل، از آن فرار کنید، ممکن است زوج دیگری پیدا کنید که او نیز از نظرجنسی با شما ناهماهنگ و ناسازگار باشد، و بهتر است از خود بپرسید این کار را تا کجا ادامه خواهید داد؟ قبل از اینکه زود قضاوت کرده و همسرتان را ترک کنید، به شما پیشنهاد میکنیم که ببینید آیا همسرتان از این جریان خبر دارد؟ اطلاع دارد که شما از رابطه ی جنسیتان با او ناراضی هستید؟ کار را به دعوا نکشانید. تقصیرها را به گردن او نیندازید، حرف های بد نزنید، انتقاد نکنید، فقط خیلی آرام به او بگویید که به خاطر اتلافاتی که در روحیات جنسی شما وجود دارد، می خواهید کاری را که اصلاً دوست ندارید انجام دهید. افکار خود را با او در میان بگذارید. این را به صورت یک تهدید مطرح نکنید. فقط میزان ناامیدی خود را با او در میان بگذارید. به او فرصتی دوباره برای اصلاح و سازگار شدن بدهید، و منتظر نتیجه ی آن بمانید



[ پنج شنبه 88/1/13 ] [ 3:34 صبح ] [ یزدان ]
اگر چشم مدخل روح باشد، آنوقت میتوان گفت که لب هم راهرو ذهن اسـت. مــا افکار خود را با یک لبخند انتقال می دهیم، عشق را در کلمـات می گنجانیم و علایق خود را با بوسه ابراز می نماییم. در یک بوسه مطالب عمیقی وجود  دارد که بیان آن ها فرای لغات و کلمات است. 

نـویسنده کتاب "عشق و رابـطه جنسی"، دکتــر جان فری مـعتقد است: "بوسیدن هنر است و نشان دهنده یک نوع بیان فردی و کاملاً شخصی از عشق و محبت می باشد."

بوسه زمانی ایجاد می شود که زوجین برای اولین بار به هم نزدیک می شوند، پس کاملاً طبیعی است که دو طرف کمی مضطرب شده و عصبی شوند.

از یک منبع با نویسنده بی نام"کتاب بوسه ها" اینطور برداشت می شود که: "بوسه یک عمل کاملاً دو طرفه بوده؛ تا ندهید نمی توانید بگیرید و بالعکس."

در یک کتاب دیگر هم اینطور نوشته شده که زمانیکه احساس میکنید تمایل دارید تا همسرتان را ببوسید این کار را انجام دهید، لازم نیست حتماً صبر کنید تا او را بهتر بشناسید، او را ببوسید و به مرور زمان می توانید او را بهتر بشناسید. یکی از مواردی که زیبایی بوسه را چند برابر می کند این است که در همه ی زبان ها و مذاهب قابل درک می باشد.

پروفسور وان بیرنت رئیس بخش مردم شناسی دانشگاه تکزاز اظهار می دارد که: "اولین بوسه عاشقانه برمی گردد به 1500 سال قبل از میلاد مسیح در هند. پیش از این زمان هیچ مدرک دیگری دال بر وجود بوسه های عاشقانه وجود نداشت. کلیه این نتایج از روی لوح های گلی، نقاشی روی دیواره های غارها و یا نوشته های روی پوست حیوانات بدست آمده است. 

بیرنت معتقد است که تماس نزدیک و فشار بینی ها به یکدیگر از همان 1500 سال قبل از میلاد مسیح مرسوم بوده است.

اما بوسه ای که امروزه به این شکل رواج پیدا کرده، برای اولین بار در میان رومی ها شهرت پیدا کرد. رومی ها در هنگام سلام کردن یکدیگر را می بوسیدند، انگشتر و حلقه ای که بر دست رهبران قومشان بوده را می بوسیدند و مجسمه های خدایان خود را نیز می بوسیدند و با این کار مطیع بودن و حس احترام خود را به طرف مقابل انتقال می دادند.

رومی ها به سرعت متوجه شدند که بوسه در شرایط مختلف می تواند معانی متفاوتی را در بر داشته باشد، به همین دلیل برای انواع بوسه ها، نام های مختلفی انتخاب کردند. به عنوان مثال اسکیولیم: بوسه از روی دوستی، باسیولیم: بوسه از روی احساس عشق و محبت، و سویولیم: بوسه عمیق که این روزها به French Kiss مشهور شده است.

از آن به بعد بود که ادیان مختلف شروع به تحریم بوسه نموده و آنرا به عنوان یک گناه نابخشودنی اعلام کردند، اما به هر حال قدرت بوسه بیشتر بود و همچنان به قوت خود باقی مانده است.

اگر بخواهیم این پدیده را از نظر علمی ریشه یابی کنیم، می توانیم بگوییم که بوسیدن به طور طبیعی باعث می شود تا ذهن آکسی توسین بیشتری ترشح کند، این هورمون سبب می شود در هنگام بوسیدن احساس خوبی به ما دست بدهد و دانشمندان معتقدند که ماهیت وجودی انسان به گونه ای است که در صورت تجربه یک بوسه منتظر بوسه ی بعدی خواهد بود. زمانیکه در وضعیت بوسیدن قرار می گیرد، غدد موجود در داخل دهان و جداره لب ها ماده شیمیایی را ترشح می کنند که همین ماده سبب ایجاد تمایل فرد به ادامه بوسیدن می شود.

در تحقیقی که در سال 1997 در دانشگاه پرینستون انجام شد، محققان به این نتیجه دست پیدا کردند که مغز انسان دارای سلول های عصبی است که فرد را قادر می سازد تا در تاریکی لب های معشوقه اش را پیدا کند. تعجبی وجود ندارد که چرا بسیاری از زوج ها از بوسیدن یکدیگر در مکان های تاریک و کم نور لذب بیشتری می برند.

پزشکان و روانپزشکان آلمانی در پی پژوهش های گسترده خود در این باره به این نتیجه رسیده اند که افرادی که هر روز صبح قبل از ترک کردن خانه، همسر خود را میبوسند کمتر دچار بیماری می شوند.

همچنین افرادی که پس از بوسیدن خانه را ترک می کنند، کمتر احتمال وقوع تصادف دارند، 20 تا 30 درصد درآمد بیشتری نسبت به سایرین دارند و به طور متوسط 5 سال بیش از هم سن و سال های خود عمر می کنند. دکتر آرتور سازبو یکی از افرادی که در در این تحقیقات نقش فعالی داشته معتقد است یکی از دلایل اصلی موفقیت تعداد بسیار زیادی از افراد این است که روز خود را با یک نگرش مثبت و دلچسب شروع میکنند و چه چیز می تواند مانند یک بوسه در انسان یک نگرش مثبت ایجاد کند.

بنابراین اگر شما می خواهید خوشحال، سلامت، و موفق، بوده و عمر طولانی داشته باشید، باید کسی را که دوستش می دارید هر روز صبح، پیش از اینکه خانه را به قصد محل کار خود ترک کنید، ببوسید.

سایر مزایا

محافظت از دندان ها و جلوگیری از پوسیدگی

دکتر پیتر گوردن رئیس اتحادیه دندانپزشکان انگستان اظهار می دارد: "پس از غذا خوردن، دهان پر از مواد شیرین شده و بزاق دهان حالت اسیدی پیدا می کند، این امر باعث بوجود آمدن پلاک بر روی دندان ها می شود. بوسیدن یک فرایند پاک کننده طبیعی است که به حفظ سلامت دندان ها کمک می کند، جریان بزاق دهان را افزایش بخشیده، و درصد ایجاد پلاک بر روی دندان ها را تا حد بسیار زیادی کاهش می دهد." من خودم این سوال ر از دندانپزشکم پرسیدم، او در ابتدا قدری خجالت کشید، اما نهایتاً صحت گفته های مرا تایید کرد.

از بین بردن استرس

یک بوسه عاشقانه، بهترین روش برای ریلکس شدن و از بین بردن استرس محسوب می شود. مایکل کی مکناب، مشاور روانی معتقد است: "زمانیکه لب ها در حالت بوسیدن قرار می گیرند، تقریباً دهان حالت لبخند زدن را به خود می گیرد، و از آنجایی که احساسات و حرکات بدنی انسان با هم ارتباط نزدیکی دارند، تقریباً غیر ممکن است که یک نفر هم لبخند بزند و هم استرس داشته باشد. در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که تنفس در زمان بوسیدن عمیق تر می شود، عضلات چشم شل شده و در راحت ترین حالت خود قرار می گیرند. این امر بهترین تکنیک برای قطع ارتباط با دنیای پر هیاهوی بیرونی و ریلکس شدن است.

کاهش وزن

چه مدت می توانید این کار را انجام دهید؟ برای اینکه تنها نیم کیلو وزن کم کنید باید 3000 کالری بسوزانید، یعنی چیزی در حدود 30000دقیقه یا همان 500 ساعت. یک بوسه عمیق و طولانی به شدت متابولیسم بدن را افزایش می دهد و سبب می شود تا مواد قندی با سرعت بیشتری در بدن سوزانده شوند. میزان کالری مصرفی، به شدت بوسه بستگی دارد، اما به طور متوسط می توان گفت که در هر 10 دقیقه 10 کالری مصرف می شود.

تاخیر در فرایند پیری

این مورد یکی از مهم ترین مزایای بوسیدن به شمار می رود. بوسیدن به شما کمک میکند تا قدرت ماهیچه های فک و چانه همچنان حفظ شود، به همین دلیل میزان ایجاد چین و چروک در آنها پایین کاهش پیدا می کند.

ایجاد و افزایش تناسب اندام

خوب بهانه ای خوبی برای ورزش نکردن دستتان دادیم! در حین بوسیدن، قلب تند تر می تپد و ضربان آن افزایش پیدا می کند، در این زمان آدرنالین بیشتری آزاد شده و خون با سرعت بیشتری به تمام نقاط بدن پمپاژ می شود. می توان اظهار داشت که بوسیدن از جمله بهترین تمرین های قلبی &ndash عروقی است.

تکلیفتان را با طرف مقابل روشن می کند

در حین بوسیدن می توانید نیازهای جنسی همسرتان را ارزیابی کنید و ببینید تمایلی به ادامه ارتباط دارد یا خیر. روانشناسان معتقدند که اولین بوسه این امکان را برای شما فراهم می آورد که ببینید آیا با طرف مقابل همخوانی دارید یا نه. به نظر می رسد که "بو" تاثیر به یاد ماندنی در ضمیرناخودآگاه انسان ها بر جای می گذارد، بنابراین با تجربه اولین بوسه می توانید تشخیص دهید که فریون شما با شخص مقابل هماهنگی دارد یا خیر و اگر اینچنین نبود در همان آغاز می توانید ارتباط خود را با او خاتمه بخشید.

افزایش اعتماد به نفس

البته اول مطمئن شوید که دندان هایتان ارتودنسی ندارند چون امکان آسیب رسیدن به دندان های خودتان و دهان طرف مقابل وجود دارد. به هر حال یک بوسه عاشقانه می تواند حس خوبی را در شما ایجاد کند. به صورت تئوری می توان این موضوع را اینچنین توضیح داد که در زمان بوسیدن، خوشحال هستید، و وقتی هم که خوشحال باشید احساس خوبی نسبت به خودتان پیدا خواهید کرد و این امر سبب افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس شما می شود.



[ پنج شنبه 88/1/13 ] [ 3:24 صبح ] [ یزدان ]

  

خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم ....

 به فکرتم....

                               به یادتم...

                                                                                                                                    زنده به انتظارتم ...

 

 

تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است...

دلتنگی از کسی که دوستش داشتم و عمیق ترین درد ها و رنجهای عالم را در رگهایم جاری کرد !

درد هایی که کابوس شبها و حقیقت روزهایم شد? دوری از تو حسرتی عمیق به قلبم آویخت و پوست تن کودک عشقم را با تاولهای دردناک داغ ستم پوشاند

 دلتنگی برای کسی که فرصت اندکی برای خواستنش ? برای داشتنش داشتم.    

دلتنگی از مرزهایی که دورم کشیدند و مرا وادار کردند به دست خویش از کسانی که دوستشان دارم کنده شوم .

در انسوی مرزها دوست داشتن گناه است ? حق من نیست ? به اتش گناهی که عشق در آن سهمی داشت مرا بسوزانند .

رنجی انچنان زندگی مرا پر کرده است? آنچنان دستهای مرا از پشت بسته است? آنچنان قدمهای مرا زنجیر کرده است که نفسهایم نیز از میان زنجیر ها به درد عبور می کنند . . . 

دوست داشتن تو چنان تاوان سنگینی داشت که برای همه عمر باید آنرا بپردازم ... و من این تاوان سنگین را با جان و دل پذیرا شدم .            

همه عمر ? داغ تو بر پیشانی و دلم نشسته است و مرا می سوزاند .   

تو نمایش زندگی مرا چنان در هم پیچیدی که هرگز از آن بیرون نیایم. . . آنقدر دلتنگ دوریش هستم .. آنقدر دلتنگ سرنوشت خویشم .. آنقدر دل آزرده عشق تو هستم که همه هستیم را خوره بی کسی و تنهایی می جود . . . 

 به او نگاه می کنم ? به او که چون بهشت بر من می پیچد و پروازم می دهد .  

به او که لبهایش از اندوه من می لرزند .       

به او که دستهای نیرومندش ?عشقی که سالها پیش اجازه اش را از من گرفتند جرعه جرعه به من می نوشاند . . . . .        

به او که چشمهایش در عمق سیاهی می خندید و دنیایم را ستاره باران می کرد.     

به او که باورش کردم و دل به او باختم

به او که دلم می خواهد در آغوشش چشمهایم را بر هم بگذارم و هرگز ? هرگز ?هرگز به روی دنیا بازشان نکنم .          

 به او که تکه ای از قلب مرا با خود خواهد برد       


[ سه شنبه 88/1/11 ] [ 7:16 صبح ] [ یزدان ]
   1   2      >
درباره وبلاگ

یزدان
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً به امید ظهورش انشاالله
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 34021