... قل یا آیها الذین هادوا إن زعمتم أنکم أولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین _ کسانی که خیال میکنید اولیاء خدا هستید بیایید آرزوی موت کنید اگر راست می گویید ، یعنی اولیاء خدا کسانی هستند که آرزوی موت دارند ، بعد در سوره یونس خواندیم ألا إن اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون ، نگو که بشر اینقدر میترسید سر چی می ترسید سر این نفسشون . الآن خیلی از این پیرزن و پیرمردها و جوانها همه نگرانند ، برای چه چون نمی دونند می خواهد چه بشه . یعنی چه دارند ؟ جهل دارند و منشاء نگرانی هم نفس بود . موت یعنی تعطیل شدن نفس . لذا کسانی که خدا بهشون توفیق موت داد از همه اینها راحت شدند ، گفتند مردم از هر چه می خواهید بترسید ، بترسید ولی از مردن نترسید ، معلومه اگر کسی از مردن نترسد دیگه از هیچ چی نمی ترسد ، مردن یعنی رفتن در بغل محمد و آل محمد .
شما همه مشتاق برای رفتن به کربلا چقدر مشتاقید برای رفتن پیش قبر و ضریح امام حسین ، حالا اگه بخواهند با یک چیزی ببرند پیش خود امام حسین ، اون دیگه چقدر شوق می آورد .
نقل کردند یک بنده خدایی متوسل شده بود به حضرت امیر و به حضرت گفته بودند من را بیارید نجف همین تا رسیدیم خواستید جون من را بگیرید ، بگیرید . وقتی رسیده بود نجف ، دو سه روز بعد کم کم یک حالت لرزه و تب وبعد تب شدیدتر ، یک دفعه یادش آمده بود ، به مولا چی گفته ، گفته بود سریع من را ببرید حرم ، وقتی آمده بود حرم گفته بود به مولا آقا من دیوانه شما چرا فورا حرف یک دیوانه را جدی می گیرید ، شما همه حرفهای من را ول کردید همین یکی را گرفتید ، خلاصه شروع کرده بود گریه و زاری که من هنوز آمادگی ندارم و من نمی تونم . نقل می کنند یک ملک آمده بود سراغ این آقا گفته بود چرا امیرالمؤمنین را پکر کردی؟ آقا می خواست شما را ببرد تو بغل خودش شما از بغل علی فرار می کنید ،براتون مولا از خدا 30 سال عمر خواستند .
پس باید بریم علم تحصیل کنیم تا نترسیم و آرامش بیاید .
قرآن کریم دنیا را به ظلمات تعبیر کرده ،در زیارت حضرت رضا هم داریم که می گوییم السلام علیک یا نور الله فی ظلمات الارض ، دنیا تاریک است ، شب است . ولی آخرت روز است ، قرآن کریم در مورد قیمت همش گفته یوم القیامه ،یوم الحسره ، یوم التغابن ، هیچ جا نداریم که گفته باشد لیل القیامه ، پس دنیا شب و آخرت روز است .
شب تاریک است وتاریکی خود منشاء خوف می شود و اگر بیفتیم در چاله باعث حزن می شود ، در تاریکی ظلم هم از آدم سر میزند یک وقت ممکن است پا روی کسی یا اشیاء کسی بگذاریم ، نور که بیاد اینها از بین می رود ، العلم نور ، علم همه چیز را روشن می کند .
حالا بنده سؤال میکنم شما یک عمر در دانشگاه و جاهای دیگر درس خواندید ، آیا توانسته اید وحشت و خوف و حزن و ظلم را از خود دور کنید اگر دور شده اند بدونید واقعا علم تحصیل کرده اید ، البته این بدان معنی که اونها را کنار بگذاریم نیست چون برای تحصیل پول لازمه ، پول هم احتیاج است .
قرآن کریم برای ده سیزده مورد گفته که اینها نه خوف دارند و نه حزن ، که اینها مطلقا آرامش دارند ، اینها کسانی هستند که نگاه به آنها عبادت است . نیم خورده مؤمن چرا در آن شفاست ؟ چون مؤمن کسی است که آرامش دارد اصلا مؤمن یعنی آدم آرام . شتابزدگی ها ، دلهره ها و دل واپسی ها همه از بین می رود . فرمودند با همین ها هم رفیق بشوید ، مؤمنین سرعت دارند ولی عجله ندارند چون عجله مال نفس است ولی سرعت مال قلب ، سارعوا إلی مغفرة من ربکم . از این به بعد بدونید آنچه در قرآن کریم اعتبار دارد قلب است نفس اعتبار ندارد . سه جای قرآن خداوند فرموده این نفس باید بمیرد ، کل نفس ذائقةالموت ، پس چرا گفتند برید بشناسیدش؟ چون بتونید راحت از آن بگذرید ، اون اولیاء که ازش گذشتند و پرده ها را از روی نفس کنار زدند و به عمق نفس که راه پیدا کردند ، دیدند نفس میگوید أنا الله ، نفس ادعای خدایی دارد ، چون این الوهیت در ذات نفس وجود دارد خدای متعال هم اصرار دارد که الا و بالله باید این نفس تقدیم بشود به محضر خدا ، باید تعطیل بشود .
الآن یکی رد بشه به شما سلام نکرد و ناراحت شدید این دو حالت دارد یکی ناراحت می شوید که این چرا امر خدا را امتثال نکرد که این صفای قلب است و یکی هم ناراحت می شوید این چرا به من سلام نکرد که این همان الوهیت است ، جهلی که هست .
نفس از جنس نار و قلب از جنس نور است ،نفس خیلی به آتش و قلب خیلی به بهشت نزدیک است ، نفس همش شما را می خواهد ببرد تو آتش و قلب شما را به سوی نور و صفا .
البته خوشحال باشید خدا نفس مؤمنین را فوق العاده ضعیف خلق کرده .
البته خوشحال باشید خدا نفس مؤمنین را ضعیف خلق کرده ، علامت ضعیف بودنش هم این است که الآن بنده روضه بخوانم همه شما شروع می کنید به گریه کردن ، کفار نفسشان خیلی قوی است وگریه هم ندارند . وقتی مغولها آمده بودند اصفهان را بگیرند ،دو تا سرباز نشسته بودند با هم صحبت می کردند ، یکی از دیگری سؤال کرد شما تا حالا جایی هم شده که ناراحت بشی از این قتل عام هایی که انجام دادی؟ گفت من فقط یک جا ناراحت شدم . گفت کجا ؟ رفتیم کنار یک خانه تمام اهل خانه را گردن زدیم اومدم کنار یک گهواره دیدم یک بچه شیر خواره خوابیده سر شمشیر را گذاشتم تو دهانش دیدم شروع کرد مکیدن فهمیدم خیلی هم گرسنه است ، من شمشیر را فرو کردم ... من آنجا غصه دار شدم که چرا این بچه را کشتم ، ازپشت پرده فرمانده آنها شنید گفت گردن این را بزنید ، تو سپاه ما اگر کسی دلش به رحم بیاد لایق این سپاه نیست ، این نفس کافر بشر است که به آتش نزدیک است و استعداد جهنم را پیدا می کند ، اما قلب مؤمن قوی است و تحمل احادیث ومعارف اهل بیت را دارد ولی قلب کافر ضعیف است حوصله یک دانه حدیث را ندارد ، به عکس قلب کافر نفسش خیلی قوی است .
بهتر است منشاء آن را از بین ببریم ، فکر کنید یک باتلاق وجود دارد و از این مرتب پشه بلند می شود بعد به شما یک چیزی بدهند بگویند این پشه ها را بکشید ، شما باید مرتب این پشه ها را بکشید ، این باتلاق هست و شما همیشه باید پشه نابود کنید یک دفعه یک آدم عاقل هم پیدا می شود می گوید این باتلاق را از زیرآب بخشکانید . محبت اهل بیت باتلاق را از بین می برد .
از کسانی که در باغ رضوان خوابیده اند ، آنهایی که موتشان رسیده نه فوت کرده اند ، چون الآن یک عده ای هستند که فوت شدند ولی هنوز دلشان این ور است ، مرحوم آقا شیخ رحمه الله علیه رفته بودند تخته فولاد اصفهان ، یک رفیق داشتند به او گفته بودند به این قبر گوش بده ببین چه می شنوی ؟ شنیده بود این همش فریاد میزند آهای خیار سبز دارم ، گفته بود این خیلی علاقه به بقالی دارد یک دفعه هم غافلگیرانه بردنش آن ور ، این هنوز نفسش تعلق دارد به این ور و خیال می کند هنوز تو این دنیا است و به جای لا اله الا الله میگوید خیار سبز دارم . فوت کرده ولی موتش نرسیده ،موت وقتی است که همه وجود بگوید لا اله الا الله . ولی اجمالا اینهایی هم که فوت کردند ، کم کم موتشان هم میرسد .
هر کس دلش می خواهد آرام شود باید دلش برود به آن ور و آخرتی بشه ، آیه را گوش بدید ومن أمن بالله و یؤمن بیوم االآخرة فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون .
موتوا قبل أن تموتوا ، بروید اون ور قبل از این که شما را ببرند ،بدن تو دنیا باشد ولی دل در محضر خدا و اولیای خدا باشد ، پیامبر فرمودند هر کس دوست دارد به یک میت که روی زمین راه می رود فلینظر إلی وجه علی بن أبی طالب ، به حضرت امیر نگاه کند . نفس حضرت مرده بود ولی قلب ایشان زنده بود .
خیالتان راحت وقتی بروید آن ور اولین جمله که به حضرت عزراییل می گوید این است که دست شما درد نکند ، چه کار خوبی کردید ما را آوردید این ور ما نمی دونستیم این طرف چقدر عزت و غنا و راحتی و آرامش است . نه دردی ، نه غصه ای ،نه فقری و نه ... یادش هم سرور می آورد .
خواب ماه رمضان چقدر شیرین است تازه این برادر موت است که البته برای مؤمنین است .
در قرآن دو تعبیر داریم برای مردن یکی غمرات که برای کفار است یعنی تمام عالم روی سینه این کافر میگذارند تا جون بده ، اما سکرات که برای مؤمنین است یعنی یک جام بدند به دستشون از محبت اهل بیت ، تا بیاد سر بکشند عزراییل جون را برداشت و رفت ، اینقدر شیرینی را می گویند سکری . دوستان امیر المؤمنین مست مولا که شدند هیچ کاریشون نمی شود کرد ، ولذا اگر دیدید که یک نفر که زیارت امام حسین برود و بدون سؤال وارد بهشت بشه درست است چون دیگه مست است ، حضرت سیدالشهدا در روز قیمت تجلی می کنند و هر تجلی ایشان 800 سال طول می کشد ، هزار تجلی هم دارند در محشر دیگه آخر کار حوصله حورالعین سر میرود میآیند شکایت میکنند به خدا ، چرا این دوست های امام حسین به ما محل نمی گذارند خطاب میشه آنها مست جمال حسین شده اند . اذ جاء سکرت الموت . امام صادق می فرمایند وقتی مرگ یکی از دوست های ما برسد یک ملک می آید پیش او اول یک گل به او میدهد تا بو کند اسم گل چیست ؟ گل منسیه _ که ریشه اش از انسا است _ تا بو کرد تمام خاطرات دنیا فراموشش می شود ، و یک جا متوجه خدا می شود بعد ملک الموت یک گل دیگه می دهد تا بو کند اسم این گل مسخیه است _ که ریشه اش از سخاوت است _ تا گل را بو کرد میگوید جانت را به من می دهی ؟ میگوید بفرمایید . قدرت سخاوت پیدا می کند .
انشاءالله شما قبل از این که ملک بیاید این سخاوت را پیدا کنید .
سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار
حسن ختام بحث یک مداحی با موضوع ولایت از حاج عبدالرضا هلالی
سید علی وارث پیر خمین تویی حجم : ??? کیلو بایت زمان : ?:??
خوف و حزن دو مانع رسیدن به آرامش _ آرامش در قرآن 1
بشر ابتداءً دربهشت بوده است آیه 38 سوره بقره میفرماید اهبطو منها بعد از این که جد ما آدم و جده ما حوا دوتایی تبعیت کردند از ابلیس ، خدای متعال به آن دو نفر فرمان هبوط داد یعنی بروید بیرون از بهشت،بعدش هم به بنی آدم فرمود اهبطو منها . بهشت جایی است که آرامش محض است در آن خوف ، حزن ، غصه ، شرور ، خواب ، چرت ، نیستی و تاریکی وجهل نیست همه هستی محض است .گرسنگی وتشنگی در آن نیست ، آنجا را بهش می گویند بهشت . الآن که همه شما دنبال آرامش می گردید دلیلش این است که قبلا دربهشت بوده اید و مزه آن را چشیده اید که الآن دنبال آن می گردید . برای این است که همه دنبال یک جایی هستند که در آن هستی ، علم ، قدرت و عزت باشد چون همه اینها را قبلا چشیده اند .
وقتی آمدند روی زمین خدای متعال فرمود فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا یحزنون ،هر کس از هدایت من تبعیت کند پس هیچ حزن و خوفی ندارد .وقتی حزن و خوف در دل انسان از بین برود یک چیزی در دل انسان پیدا می شود که قرآن اسمش را امن گذاشته که از ایمان بالاتر است .امنیت یعنی انسان نه دل واپسی داشته باشد نه دل واپیشی کسی که دل واپسی دارد مبتلا به خوف است و کسی که دل واپیشی دارد مبتلا به حزن است .
آیا میشود در زمین بشر به جایی برسد که هیچگونه حزن و خوفی نداشته باشد؟ بله جلساتی که در آن ذکر و یاد خداست ، درآن نه حرف دنیا و نه حرف آخرت است آنجا جلسات امن است . جلساتی که از بهشت و بهشت ها و بالاتر از آن ازبهشتی که خود خداست _فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر _ حرف بزند . هر جا او را یاد کردیم آنجا هم می شود بهشت ، آنجا هم امنِ امن است . الذین امنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اؤلئک لهم الامن ،فقط خدا گفته این یک کار را نکنید لباس ایمان را با ظلم نپوشانید ، چرا امن بالاتر از ایمان است ؟ چون اصلا امن منشاء ایمان است ،ایمان از آن صادر می شود .
خوف یعنی احتمال یک امر مکروه ، یک امر که موافق وجود شما نیست ، مثلا الآن یک محراب اینجا درست کردند یک تخته گذاشتند روش بنده ایستاده بودم یک دفعه دیدم دو نفر آمدند همین که آمدند گفتیم نکنه یک دفعه تخته بشکند سه چهار تایی برویم پایین
خوف یعنی احتمال یک امر مکروه ، یک امر که موافق وجود شما نیست ، مثلا الآن یک محراب اینجا درست کردند یک تخته گذاشتند روش بنده ایستاده بودم یک دفعه دیدم دو نفر آمدند همین که آمدند گفتیم نکنه یک دفعه تخته بشکند سه چهار تایی برویم پایین ، سر و کله خوف پیدا شد بلا فاصله گفتیم خدایا خودت می تونی درستش کنی ، خوف چیست ،خوف رفت . انسان دوست دارد همیشه باشد یک وقت یک چیزی این همیشه بودن را در معرض خطر قرار بدهد سر و کله خوف پیدا می شود . شما همه دوست دارید عزیز باشید ، احتمال این که مجبور باشید دستتون را جلوی کسی دراز کنید خوف پیدا میشود ، چون دست دراز کردن در فطرت شما یک امر مکروه است .
ریشه خوف چیست ؟جهل است .البته گفته شود در قرآن دو نوع خوف آمده ، خوف از شیطان و خوف از خدا . انما ذالکم الشیطان یخوف اولیاءه ،این ابلیس دوستانش را می ترسند هر کس با شیطان دوست شد می ترسد . ما این خوف را می گوییم که منشاء آن جهل است . ولی خوف از خدا ، ولمن خاف مقام ربه جنتان ،این خوف منشاءش علم است ، لذا حضرت امیر می فرمایند الخوف امان . انسان از دنیا و آخرت امان پیدا می کند .
در مورد خوف بر اساس جهل مثلا شما جهل داشته باشید که خدا غفار است ،همین طور نگران گناهانتان هستید ، البته مفید است تا وقتی معرفت پیدا نکردید چون جلو نفس را میگیرد ، اما وقتی بیدار می شوید و معرفت پیدا می کنید می بینید عجب اصلا یک سفره دیگه پهن است .
هر جا خدا هست نه خوفی و نه حزنی وجود دارد ، حالا خدا کجاست ؟ آیا در آخرت است؟ نه هو معکم أینما کنتم . خوف از آتش از جهنم ، خوف از مصیبت های دنیا ، خوف از فقر ، اینا همش منشاءشون جهل است .
بعضی از عرفا در قدیم گفته بودند خوف پدر و مادر ندارد لذا انسان از آن می ترسد ، بی پدر و مادر خوف . یکی از اولیا میگفت من أخیرا پدرش را پیدا کردم و پدرش جهل است . الجهل رأس کل شر ، حضرت امیر می گویند الجهل معدن الشرور . حالا این جهل را چند تا اسم براش می شود گذاشت یکی دنیا ، یکی نار و یکی هم ابابکر _ که عین جهل است همین قدر بدونید بد نیست _ است . منشاء رفتن جهنم جهل و بهشت علم است . اهل بهشت اهل علمند . علم چیزهایی است که آرامش بیاورد و تاریکی را ازمیان بردارد .
منظورم از علم از این اصطلاحات ذهنی نیست ، پیغمبر فرمودند ذاک علم ،علم را نکره آورده اند ، این یک چیزی است ، العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء ، آنهایی که تو کله هاتون است موقع مردن هم راحت از کله ها بیرون میرود و آنهایی که بشه به برزخ و قیامت برد جایشان در قلب است ، وبا فشار مردن از بین نمی رود ، آن علم است . علم اصلی چیزی است که ریشه خوف و حزن را بکند ، هر وقت به علم برسید دیگه هیچ دغدغه ای ندارید ، العلم اصل کل خیر ، علم اساس همه خوبی هاست و خیرات است .
پیامبر نشسته بودند یکی از اصحاب آمد گفت یک جایی تشییع جنازه است و یک جایی هم جلسه علم است در کدام شرکت کنم ، پیامبر فرمودند اگر کسی است که جنازه را تشییع کند ، شرکت کردن در یک ساعت جلسه علم معادل دوازده هزار تشییع جنازه است ،یک ساعت شرکت در جلسه علم معادل دوازده هزار دور تلاوت قرآن کریم است .
در روایات مقابل خوف ، رجا آورده اند . رجا احتمال آمدن یک چیز خوب سراغ آدم است که امید می آید ، بنا است باران بیاید ، عید فطر خوبی داشته باشیم ، برویم بهشت ،بناست شب های قدر خوبی داشته باشیم ، آینده دنیا نمی دونید چقدر قشنگ است ، اینها همه رجا می آورد . کل شیء الیه ترجعون _سوره یاسین _ خدا همه را دارد به سوی خدا میبرد . من یک سؤال می کنم اگر همه جهان به سوی خدا می رود پیش خدا رفتن جای بدی است یا خوب؟ پس آینده جهان خیلی عالیه . گفت ما نمی دونستیم جهان به کدام سمت میرود که بدبین شدیم . الآن جهل داشتیم که بدبین شدیم و خوف ما را برداشت همین که فهمیدیم آینده خوب است راحت شدیم.
اما یک فرق بین انسان و اشیاء است عالم را میبرند_ ترجعون _ ، ولی انسان خودش باید برود _إنا الیه راجعون _ ، همه اشیاء شاد و شنگولند چون دارند می روند به سوی خدا . اوضاع خیلی خوبه و قرار است خوبتر هم بشه ، چون اشیاء دارند به مقصد نزدیکتر می شوند و هر چه نزدیکتر بشوند این خیالات آرام می شود یا اصلا خیالات از بین می رود . کمال بالاتر از راحت شدن خیال این است که اصلا آدم خیال نداشته باشد . خدا رحمت کند یک بزرگی را می فرمودند این خیال ،لامش را بکن راء و بعد که شد خیار بردار بخور تا تمام بشود . پیش خدا خیال جایی ندارد .
جهل ماله کجاست مال نفس انسان است ، حزن ماله کجاست ، از نفس شروع می شود اما سایه می اندازد روی دل انسان . بنده سؤال می کنم گذشته هست یا نه آینده چی؟ کدام است فعلا حال است ، کسانی که مبتلا به حزن یا خوف هستند هم گذشته و هم آینده را از دست می دهند وهم حالشان را .
منشاء خوف و حزن نیستی است چون نه آینده و نه گذشته است ، خدا قبلا بوده آینده هم هست حالا هم هست بشر هر وقت این هستی را رها میکند وبه نیستی خود می چسبد به این دو مبتلا می شود .
فمن تبع هدای فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون ،این آیه مال این دنیاست یه مال اون دنیاست ؟ این آیه برای همین دنیا هست ،برای همین زمین است که می شود نه حزن داشت و نه خوف.
حزن چیست ؟ گاهی نفس بشر خشن می شود ، بعد یک غم به وجود انسان میآید که میوه آن قبض دل است ، قبض دل را می گویند حزن .
عرب به ابر میگوید غمام ، کلمه غم از غمامه گرفته شده و غم یعنی ابر ، ابری که مانع نور خورشید می شود . لذا غم یعنی ستر الشیء ، غم یعنی پوشانیدن روی شیء ، گفتید کفر هم ستر الشیء است ،بله کفر روی تمام نعمتهای خدا را می پوشاند اما غم فقط جلو نور خورشید را می گیرد ، البته غم خیلی بزرگ است اگر ابر نباشد باران هم نمی آید ، تمام گریه هایی که بشر کردند منشاء آن غم است وتا اشک نریزد دل انسان نمی خندد ،
تا نگرید طفل کی نوشد لبن تا نگرید ابر کی خندد چمن
هر وقت غم وجودتان را گرفت بدونید یک سایه از عنایات خاص پروردگار بر قلب شما حاکم شده ، منشاء آن چیست ندیدن خورشید ولایت ، هر کس خورشید ولایت که وجود مقدس محمد و آل محمد است رانبیند غم وجودش را می گیرد ، چرا خلقت را غم گرفته چون امام زمان گفت مثل من مثل خورشید است ، میشه از بین برد ؟ بله یا باید غم ببارد یا باید سوار هواپیما بشیم بریم بالا ، دیدید وقتی هواپیما از ابرها بالاتر می رود آن وقت جمال خورشید را می بینیم . الصلوة معراج مؤمن باید سوار نماز بشویم ، در آسمان ولایت خورشید را ببینیم غم ها می روند . سرتاسر انسان می شود همان که دنبالش هستیم یعنی آرامش .
البته خوش به حال آنهایی که منشاء آن را از بین ببرند ..گفتیم منشاء خوف وحزن چیست ؟ نفس . حالا اگر آدم این نفس که این قدر اذیتش می دهد را از دست بدهد راحت نمی شه ،چه بهتر آدم بگوید برو رد کارت ما دیگر تو را نخواسیتم ...
سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار
حسن ختام بحث دانلود نوحه خوانی حاج محمود کریمی ( یک واحد بسیار دلنشین و غمگین غمگسار )
یک سال و نیم گریه برای تو کرده ام حجم : ?.?? مگابایت